آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Tuesday, April 17, 2012

شکایت زنان دایکندی از نبود زمینه های کاری

سه شنبه ٢٩ حمل ١٣٩١ ساعت ١٥:١٩
مقام ها در ریاست امور زنان ولایت دایکندی می گویند، با وجودیکه حضور زنان این ولایت نسبت به سال های گذشته در عرصه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بیشتر شده، اما نبود زمینه های کاری مناسب برای آنان باعث شده که آنها نتوانند از توانایی هایشان بخوبی استفاده کنند.
حوا رضایی رئیس امور زنان ولایت دایکندی به خبرگزاری بخدی گفت:" فعالیت زنان ولایت دایکندی در مقایسه با سال های نخست تاسیس این ولایت، در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و معارف رشد قابل ملاحظه ای داشته، اما تا کنون در زمینه اشتغال زایی برای زنان این ولایت برنامه های موثری روی دست گرفته نشده است."
ساکنان دایکندی از عدم توجه دولت در امر بازسازی ونوسازی این ولایت در جریان ده سال گذشته شکایت دارند.
رضایی می گوید، اگر در زمینه توانمند سازی و مساعد ساختن فرصت های شغلی برای زنان ولایت دایکندی، کار شود، زنان این ولایت می توانند در عرصه های مختلف فعالیت خوبی داشته باشند."
رئیس امور زنان ولایت دایکندی افزود:" زنان ولایت دایکندی قادر به ساختن صنایع دستی بسیار زیبا هستند اما نبود بازار فروش مناسب سبب شده تا زنان این ولایت بصورت دوامدار در این زمینه کار نکنند."
به گفته رئیس امور زنان ولایت دایکندی، در صورتی که مراکزی برای فروش صنایع دستی زنان این ولایت ساخته شود، آنان می توانند بخش بزرگی از مخارج روزانه خانواده های شان را تامین کنند.
ولایت دایکندی از ولایت های نو تاسیس در افغانستان است.
این ولایت در اولین سال های نظام کنونی تشکیل شد و رسماً در تشکیلات اداری ولایت های کشور، آغاز به کار کرد.
دایکندی نخستین ولایتی است که مسئولیت شاروالی آن را یک زن به عهده دارد.
ساکنان دایکندی از عدم توجه دولت در امر بازسازی ونوسازی این ولایت در جریان ده سال گذشته شکایت دارند.
محمدزمان احمدی – بامیان
http://voiceofwomenafg.blogspot.com/ آوای زنان افغان

روسهاکمیل رادرشب عروسی اش باپنج تن دیگر بردند



قسمت سیزدهم
محشر
نویسنده: غزالی از ولایت بغلان
کمیل چه کردی کجا بودی چرا سه ماه قبل نیا مد ی چرا دیرکردی مگربردست وپا یت زنجیربسته بود ند مگرفراموش کرده بودی که عروست تنها ست اکنون چه خا کی برسرم کنم!
کجا بودی که مید یدی برایم چها کرد ند؟
ازخا نه ا ت بیرونم کرد ند وسر ا نجا م کا رم را با ینجا کشا نید ندخدا یا چه علاج کنم وجواب کمیلم را چه بگویم!
ایکا ش آن شبی که اورا میبرند مراهم میکشتند تا چنین روزی را نمیدید م
دیگرگریه مجا ل شیون وزاری اش را نداد تا آ نچه را که برسرش آورده بودند بیان میکرد
درین هنگام صدای غصه آ لود دیگری که شبه به صدای مادرکمیل بود ازکنا رش بلندشد گرچه شب خیلیها تاریک بود ولی دیگرچشما ن ما ن به این تاریکی انس گرفته بود و میتوانستیم شبح آنها را ببینیم
د یدیم کسی آهسته کناردیگریکه بر دیواری تکیه زده وزار زارمینا لید نشست ودر حا لیکه اورا درآغوش میکشید با صدای گریه آ لودی گفت:
بچیم نمیدانم این چه قهروغضب الهی وچه رسوائیست که برسرما آمد ه کمی بخود بیا خداوند(ج) مهربا نست شا ید یک راهی پیدا شود
اینکه کمیل مردۀ ما زند ه وسلامت بخا نه آمده د یگرهمه چیز درست میشودآنچه نباید میشد شد دیگرهیچ راهی جزسرتسلیم دربرابرمقدرات الهی نداریم
مید انم که سبب بربادی ات منم ولی چه مید انستم چنین کاری میشودازلحظۀ که کمیل قد م بخا نه گذاشته دل وهوش وگوش وچشم وزبا نش ترا میجوید
بیا وکمی خودرا مرتب کن و لحظۀ با اوبنشین تا د لش آ رام بگیرد بگونۀ که هیچ نفهمد که چه اتفاق افتاده است
بیاکه اوسرگردان توست وشهلا که دریک حا لت وحشت وجنون قرارداشت نگاه خشم آ لودی باوانداخت وگفت بروعمه د ست از سرم بردار وبگذار با آ نچه که نصیبم کرده ای تنها با شم توبودی که مرا با ین روز رسا نید ی توبودی که رحمی بحا لم نکردی وتبا هم نمود ی
اگر کمیل نبود تو بودی خا نه ا ش بود ومن حاضر بودم تا پا یا ن عمربیاد اوودر خا نۀ اوبمانم ودوست دا شتم بنا م اوویاد او همینجا با شم
این خا نۀ نا ومیدی مسکن دردهای بی پا یا ن وغمهای فراوانم بودولی تو بر پریشا نی وغمهای من رحمی نکردی وبا سنگد لی زیا د ازخا نه بیرونم نمودی
چقد رعذر کردم که عمه بمن رحم کن ومرا بسا ن یک کنیزت بپذ یرمن دختر برادر وعروس فرزند تو هستم ولی هیچ نشنید ی وما نند یک دشمن خون آ شام با من رفتا روازخانه ام بیرونم کردی نمیدا نم چه خطای ازمن د یده بودی که اینقد ربرایم جفا نمودی.من که برای شما تکلیفی نبودم واگرلقمه نا نی میخوردم مانند کنیزی برایتا ن خد مت میکردم مرگ کمیل برایم یکطرف واین بیرحمی شما طرف دیگر شدشیوۀ رفتا رشما دربرابرم جز طرزانتقا م وکینۀ آهنین چیزی دیگری نبود
زیرااز خا نۀ تا ن که بیرونم کردید چرا درخا نۀ پد رآ را مم نگذا شتیدمیگذا شتید تا سرنوشت با من چه میکرد ولی آنجا هم دست ازسرم برنداشتید وبا تیغ بسراغم آمدید
خود مید ا نستید که هرکه د رمورد ا زدواج من حرفی با پدرم میزد باچه برخورد من روبرو میشد
احمد،کمال،میرویس ازجمله کسا نی بودندکه خودم جواب شان دادم زیرا دیگرهوسی برای عروس شدن نداشتم
بخت واقبا ل وشا دیهای زند گی ام هما ن یک کمیل بود ورفت ومن که خود را برای همیش امانت اومیدا نستم شرم داشتم سرموی به روح او خیا نت کنم وغمهای بی پا یا ن زند گی هم مجا ل آنرا نمیداد تا خیا ل د یگری برسرداشته با شم. ولی این تو بودی که روح روان کمیل را برایم شفیع آوردی که حشمت را بپذ یرم واین توبودی که با شوهرت دستم را بدست حشمت سپردی
کمیل ازشنید ن این حرف زا نو زد وشا ید میخواست با یک نعرۀ به زند گی خود پا یا ن بدهد ولی ادامۀ سخنا ن شهلا دست خیا لش را ازین کاربازداشت
شهلا با همه توش وتوانی که دا شت سعی میکرد تا هرآنچه که برسرش آورده ودرحقش روا داشته اند را بررخ عمه اش که درواقع سبب بربادی اش بود بکشاند 
همه حقا یق تلخ زندگی خود را یکایک میشمرد وهرجوروجفای را که ازآنها  دیده بود بیا ن میکرد وپرده ازآنهمه نیرنگها ودسایسی برمید ا شت که با آ ن دست اورا بد ستان حشمت سپرده بود نددرهرگفته وکردۀ خود استوار ترین گواهی را که خود عمه اش بود ارا ئه میکرد
کمیل همه را میشنید ووحشت زده وجنون واردرپی ادامۀ ماجرا بود. ولی شهلا هرگزنمیدانست که چنین طا لعی برایش دست داده وکمیل درچنین لحظۀ حساسی به حرفها یش گوش میدهد
شهلا ما نند غرق شدۀ که تا زه از آب نجا ت یا فته باشد بلند بلند نفس میزد وآه میکشید وظلم وبیعدا لتیها ی آنان را یکا یک میشمرد وبیا ن مینمود
(عمه چقد ر برا یت عذر کرد م که به حشمت ضرورتی نیست من حاضرم تا پایا ن عمر با شما با شم ولی ا ین تو بیمروت نپذ یرفتی ودرمنتها ی بیرحمی وسنگد لی از من ا نتقا م کشیدی
عمه !
من سر ببا لینی گذاشتم که برایم بهتر از سنگ گور نبودحا ل تو به فرزند ت بگوکه هر گاهی دل به د لدار دیگری میسپردی یاد ازین دلبر نا کا م ونگون بخت خود بیا ور که د ست تقد یر همه رشتۀ امید وآرزوها یش را برای ا بد قطع کرد وبا تلخی فرا وان برا یت جان داد.
وبا ادای این جمله چنا ن نا لۀ جا نسوزی از اعما ق قلب این موجود مقهور ومظلوم بلند شدکه هیچ شنوند ۀ یا رای شنیدنش را نداشت وچنا ن آتشی درد ل کمیل ا فروخت که بیتا با نه خود را بپای او اند اخت وفریا د زد:
(شهلا محض خدا تو هما ن شهلا یم هستی که بودی
من همه حرفها یت را شنید م تو بیگناهی ترا با آ نهمه چیزیکه ازو شرم داری ومیترسی دوستت دارم.
توامید دل وآ رزوی زند گی من هستی مرا بیش ازین درآ تش جد ا ئی ا ت مسوزان!
به جوا نی ود ل آ رزومند م رحم کن به زند گی بربا د شده ا م که جز آه وحسرت بهرۀ د یگری ند یده رحم کن!
مرا تنهامگذارکه بیش ا زین تاب دوری ات را ندارم بیا شهلا همه چیز را فراموش کن وهیچ چیزی را به خیالت ره مده)وشهلا که هرگز گما ن نمیکرد کمیل با اینهمه فضیحت ورسوائی  نگاهی هم با و د ا شته با شد برخلاف انتظا رش اورا مهربا ن دید واین مهربا نی او آ تش د لش را شعله ور تر کرد زیرا او ا زآ نکه گما ن میکرد برایش جفا کرده وفا مید ید.
احسا س میکرد که گل زند گی ا ش با آ نکه د یگررنگ وبوونور وصفا ی ندارد هنوز آرزوی آن بلبل شوریده ا ست وشا ید میتواند برای لحظه یا زما نی اورا شا د نگه دارد.با شنید ن صدای کمیل آن هوس وآرزوهای خاکستر شده ا ش دوبا ره زنده شد
آ رزوی بر د لش چنگ زد وموج هوسی د لش را پیچید. ولی ا فسوس که د یگر کا رش از کا ر گذ شته بود ودر آخرین د قا یق تلخ زند گی محنتبا رش قرا ر د ا شت.دستی پیش نمود وآهسته با زوی کمیل را در میا ن انگشتا ن استخوانی اش فشرد واورا بسوی خود کشید وبا آخرین توانیکه داشت به عذ ر ود لجوئی اش پرداخت.
( کمیل!
تورفتی ومرا بد یگری سپرد ند و لی تو بروجود م و براعما ق روحم تسلط عا شقا نۀ د ا شتی وآ ن د یگری یک ا ستیلای وحشیا نه.تومرا به قله های ا قبا ل وا فتخا ر رسا ندی ولی د یگران سر نگونم کرد ند.
تو مرا بهشت زند گی میگفتی ولی برا ی دیگران دوزخ درد نا کی بیش نبود م.
کمیل!
خدا مید ا ند هرجا وبا هرکه بود م قلب ورو حم بد نبا ل تو بود.توآ رزوی من بودی تو گمشده ام بودی ترا از زمین وهوا میجستم عمری بهوایت شا د بود م وعمری هم د ر آ تش جدا ئی ا ت سوختم.
این بود عمر وزند گا نی شهلا که همه اش برای تو وبیا د تو گذ شت.اندوه بی پا یا ن مرگ تووغمهای فرا وان زند گی خود م مرا از پای در آ ورد د یگر راهی برا ی توندارم ونمیتوانم ما یۀ د لشا د ی ورا حتت با شم.
زیرا من د یگر آن شهلا ی د یروزی ا ت نیستم مرا فرا موش کن وا ز آنهمه محنتها یکه در راه من د یده وجفا ها یکه از من کشیدۀ  بپا س آن مهر ووفای د یروزی ات چشم بپوش!
د ستم بدامنت مرا ببخش که نتوانستم ......)
د یگر راه گلویش بند شد ونتوانست آ نچه را که میخواست بگوید
وکمیل بخیا ل آنکه اشک راه فریا د ش را بسته است د ست نوازشگری برسرو موی ا وکشید وبا ا د ا ی کلمات زرین ود لنشینی به نوید ونوا زشش پرداخت تا بتواند آ ن مشعل خاموش شدۀ آرزوهای اورا د وبا ره روشن کند
ولی د یگر همه چیز با نجا م رسیده بود.وآن د ست استخوا نی او ا ز بازوی کمیل لغزید وبشد ت بر زمین خورد.
و آن شعلۀ سر کش عشق وآرزو وآن شمع لرزان وکم فروغ عشق وزند گی برای ابد خا موش شد.
کمیل که سر شهلا را د ر آ غوش داشت فریا د زد:
شهلا
شهلا!
ولی د یگر آ ن قلب داغدار وآن مهبط هزاران غم واندوه وآن د ل آرزومند برای همیش از طپش با ز ما ند.
و آن گل امید وغنچۀ آرزو در پنجۀ فولا د ین روزگار پر پر شد.وآن کوکب اقبا ل ومهتاب آرزو های کمیل یکبا ره از آسما ن زند گی ا فول کرد.وآن شهلای نا زنین ود لفر یب رفت چنان رفت که دیگر هرگز بر نگشت.وسر انجام شهلا با هما ن سر شوریده و د ل پریشا ن  بپای مزار آرزوها وقبلۀ اعما لش کمیل جا ن سپرد.وکمیل که د ستها ی بی حس اورا مشتا قا نه میبوسید زارزار میگریست برمزرعۀ سیل زدۀ زندگی اش باحسرت ووحشت نگاه میکردونمیدانست چه کندوبکجا برود.در میا ن این محشریکه بر مرگ شهلا بر پا بود سر از پا نمی شنا خت .
ادامه دارد - - -







ازیت و آزار پولیس های زن درولایت بلخ

صوفیه عمرازکلفورنیا
تجاوز و ظلم به عفت وعزت افسران پولیس نسوان ، تحت لیدرشپ والی بیخبر ولایت بلخ شریف(جناب عطا محمد نور)   
هموطن گرامی: همه در ارزوی سعادت کشوربوده وهر کدام میخواهیم موارد مختلف را ارزیابی تا نواقص آهسته آهسته رفع و آرامی وزندگی مرفه و ابرومند متکی به ارزشهای اقتصادی، اخلاقی و اجتماعی در جامعۀ بلاکشیدۀ ما برای هموطنان عزیزمیسر گردد. درین نوشته من از مشکل صاحب منصبان طبقۀ اناث در قوای پولیس به استناد راپور خبرنگار- ان پی آر ،جناب نیل لارنس منتشره و مور خۀ هشتم مارچ سال جاری که قسمتی تبصره و نظرشخصی خودم وبخشی ترجمه ای راپور جناب نیل لارنس است جهت مزید معلومات خدمت تان تحریر میدارم. در حالیکه حمایه از حقوق زن در افغانستان یکی از نقاط عطف توجه همه به خصوص غربیان بوده و است و امروز به صد ها زن در قوای امنیتی ایفای وظیفه مینمایند. قرار معلوم در شمال کشور بیشتر سه صد نفر از طبقۀ اناث در دستگاه پولیس مشغول کار اند.  در کلچری که خانمها به صورت آسوده بتوانند در خارج از منزل کار کنند موجودیت چنین اتهامات افسران طبقۀ اناث را به مشکلات بس عمدۀ مواجه میسازد. 
ملبس بودن یک خانم افغان به یونیفورم پولیس بیانگرغرور وامید ازحمایۀ حقوق زن در آیندۀ افغانستان است.ولی من درین جا گفته های دارم از صاحب منصبان پولیس اناث ولایت مزار شریف که سخت تکاندهنده ، مایوس کننده  و معکوس ادعای حمایه از حقوق زن است. به اساس محقق ان-پی-آر و اظهارات صاحب منصبان پولیس نسوان خانم های پولیس از پوشیدن یونیفورم احساس کمی و خجالت مینمایند. چرا؟؟ صاحب منصبان از ترس افشا شدن هویت و خطرات احتمالی به نامهای کاملاً متفاوت مصاحبه و همچنان محفوظترین محل مصاحبه – مصاحبه در موتر را که در اطراف شهر به حرکت باشد انتخاب نمودند!! گفتار این افسران چنین است: یکی از خانمها از تربیه گاه ناتو چنین ابراز نظر نمود: "هیچ کس حتی نزدیکان فامیلم نمیفهمند من پو لیس هستم. من به خانواده و دوستانم گفته ام که در یک دفتر امدادی خارجی کار میکنم به خاطر اینکه شایعات و افواهات زیادی در مورد آزار جنسی در میان قوای پولیس در مزارشریف پخش است بناً ما خجالت میکشیم بگوهیم جز دستگاه پولیس هستیم. خانمهای پولیس به صورت سیستماتیک آزار جنسی دیده و غالباً به زورتوسط افسران ذکور مورد تجاوز  قرار میگیرند. به اساس گزارش نیل لارنس افسران اناث پولیس در مرکز بسیار وسیع تربیوی ناتو در شهر مزار در حالیکه مثل مردان پولیس تفنگها را باز و بسته میکردند مگر بیشتر شکل قربانیان را داشتند تا افسران پولیس و هیچکدام جرءت ذکر نام و ذکر چنین اسراری را که در شهر وجود دارد  در داخل محوطۀ تربیه گاه ناتو نتوانستند بکنند.مگر گفته هایشان بسیار دردناک است. یکی از افسران نسوان گفت:" ترفیع  صاحب منصبان زن بسته به لبیک گفتن به خواهشات به خصوص خواهشات جنسی آمرین است. اکثر خانمهای پولیس اطفال دارند و غریب هستندو با وجود آنکه میگویند علاقمندی به خدمت به وطن دارند و به آن علت شامل دستگاه پولیس شده اند مگر دلیل عمده داشتن معاش خوب سه صد دالر در ماه به مقایسۀ معاش معلمین و خدمه هاست و همچنان خطر از دست دادن وظیفه بسیار زیاد و قوی است بناً هیچ یک از خانمها در مرکز تربیوی که مخلوط از افسران اناث و ذکور است  از ترس از دست دادن وظیفه هیچ کدام اعتراف به تهدید جنسی ننمودند ولی در خلوت چندین نفر شان قصه های رقتباری از تجارب وحشتناک خود وهمکاران شان نمودند.
برای مصونیت این افسران نام های اصلی عوض شده. محترمه ( ان) افسر پولیس چنین مییگو ید:  " زن در دستگاه پولیس به عنوا ن یک انسان بد کاره شناخته میشود بناٌ تقاضای جنسی از یک افسر زن آزادانه است. در افغانستان در شهر های بزرگ مثل کابل ، مزارشریف وغیره جزءیترین عمل با عث میشود که یک زن بدکاره معرفی شود ، به طور مثال در سیت پیشروی موتر نشستن، پوشیدن بعضی از رنگها و یا حتی کار کردن بیرون از خانه باعث افواهات خطرناک شده میتواند". به اساس تجربه از تطبیق قانون اساسی در صورت جرایم اخلاقی با کمال تاسف غالباً زنان به زندان رفته و میروند چون زنیکه خود را در همچو موقعیتی قرار دهد که طرف تجاوز جنسی قرار گیرد جرم اخلاقی حساب شده ومجرم اند و خانمهای پولیس نیز از امر مثتثنی نیستند!  خانمهای پولیس که این مصاحبه را انجام دادند گفتند " در صورتیکه مسلۀ تجاوز جنسی برملا شود پولیسان اناث بار ملامتی را میکشند.  افسر ( ان) میگوید" او متاهل است و چندین طفل دارد شبی چند مردبه منزل او رفته و او را مورد تهاجم و حملات جنسی قرار دادند در میان مردان متهاجم او میشناسد چند تن شان صاحب منصبان پولیس بودند ولی از ترس و خجالت در محضر عام  این فا جعه را راپور نداد مگر متیقن بود رییس پولیس ازین موضوع باخبر بود. افسر دیگر پولیس نسوان  که در حدود اواسط سی سال داشت ،برای حفظ هویتش اسم او را جیین میگزاریم ، جیین گفت: " او نیز مورد تجاوزات جنسی توسط همکارانش قرار گرفته واز روی مجبوریت به این خواسته تن در میداد تا اطفالش را بتواند اعاشه و اباطه کند در غیر آن وظیفه اش را از دست میداد ، خلاصه اگر یک زن جوان است و میخواهد در وظیفه اش باقی بماند باید به این خواسته ها موافق باشد".  " خانمهای پولیس اظهار داشتند که استفاده جنسی در قوای پولیس مزار شریف بسیار وسیع است به خصوص که خانمها از یک محل به محل دیگر سوق و یا تبدیل میشوند!
معاش و ترفیع وابسطه به جواب گفتن مثبت به خواهشات دارد!
"(ان) گفت: او هیچوقت زنی را تشویق نخواهد کرد که شامل قوای پولیس شود. " من خودم دختر ها دارم و هیچگاه نمیخواهم در دستگاه پولیس شامل شوند. خانم دیگری در سن های سی سال به بالا که برای مصاحبه رسیده بود و یونیفورم پولیسی اش را زیر چادری ( برقه)پنهان میکرد چنین گفت:  " بلاخره بعد از ده سال صاحب منصبان ذکور همکارش از وی دیگر تقاضای جنسی نمیکنند ولی او و چند صاحب منصب دیگر را منحیث تهیه کننده خانمها برای خواهشات صاحب منصبان ذکور معرفی نمود!"
مراجع رسمی در مزارشریف و کابل این اتهامات را رد میکند و جناب صدیق صدیقی سخنگوی وزارت داخله گفت: " زنان پولیس با برادران پولیس شان همکاری نزدیک دارند و من این اتهامات را کاملاً رد میکنم و بی اساس است". مگر منابعی از کابل گفتند این معضله تنها در ولایت مزار شریف منحط نبوده ما راپور های زیادی از پولیس اناث از نقاط مختلف افغانستان هم بدست آورده ایم و جوجت گنان دایرکتر حقوق بشر ملل متحد گفت ما در مورد خیلی نگران هستیم!
گنان گفت: "ملل متحد در صدد ارزیابی اینست که این معضله تا چه حدودی وسعت داردبه خصوص که کمسیون بین المللی به ذودی وظایف شان را به قوای پولیس افغان واگذار میشوند.
خشونت در برابر زنان در افغانستان در سطح عالی است و یکی از راه های حل این مطلب این است که طبقۀ اناث شامل قوای پولیس شوندتا بتوانند در رفع خشونت به زن ممد واقع شوندمگر خانم های پولیس اظهار نگرانی کرده و گفتند این کار بس مشکلی است چون خود مورد خشونت واقع اند پس چگونه میتوانند حامی زن و مانع خشونت بر علیه زن شوند. گفته اند:
هر چه بگندد نمکش میزنند      وای به دان حال که بگندد نمک
دستگاه پولیس دستگاه تامین امنیت داخلی یک کشور است وقتی زن در داخال همچو یک دستگاه مورد اهانت قرار گیرد پس چگونه میتوان امید امنیت را در خارج از دستگاه امنی توقع داشت؟ جای بس تاسف و گریه است که همچو حوادث در داخل دستگاه نام نهاد امن که بهتر است ( دستگاه ناامنی) یاد شود برای زنان مظلوم وطن واقع میشود و به خصوص در ولایت مزار شریف که به عنوان آرامترین و مصونترین ولایت ترسیم میگردد و والی داءم العمر آن جناب عطا محمد نور چیغ ها و فریاد های امنیت،آزادی و خود مختاری را در زمین و آسمان پخش و حتی برای تجزیۀ کشور زیر عنوان فدرالیزم دوان دوان تا کوچه های برلین و....میدود ولی از عهدۀ کار محدودۀ ولایت خود بیرون شده نمیتواند. چطور میتواند ادعای نجات، عدالت و مساوات سر تا سری کشور را نماید؟ امیدوارم والی صاحب به عوض فیدرالزم یا ملوک الطوایفی توجۀ به وظیفۀ خود و حال زار زنان ولایتش نماید!!
جای بس تاسف است نه تنها به این صاحبمنصبان نسوان ظلم شده سخنگوی وزارت داخله جناب محمد صدیق صدیقی هم بدون رسیدگی و تحقیق موضوع فوراً این خانمها راغیر صادق و درغگو قلمداد نمود. اگر این خانها واقعاً غیر صادق و درغگو هستند نباید در دستگاه امنی که ضامن امنیت و صداقت باید باشد ایفای وظیفه نمایند و اگر به ایشان ظلم شده جناب صدیقی نباید چنان عجولانه قضاوت میکردند و طرف صاحبمنصبان ذکور را میگرفتند.
هموطن گرامی: این خبر به تاریخ هشتم مارچ توسط خبرنگار ان-پی-آر نشر و طبعاً چند روز پیشتر از آن با مقامات مربوطه این موضوع در میان گذاشته شده ولی تا امروز هیچ نوع اقدامی در ثبوت صحت و یا ثقم این موضوع از طرف هیچ یک منبع صورت نگرفته.  زنان درافغانستان بیشتر از نصف نفوس افغانستان را تشکیل میدهدوبیشتراز نصف نفوس شان به انواع واشکال مختلف طرف ظلم و تعدی واقع میشوند. من منحیث یک زن افغان خواهان توجۀ مقامات ذیصلاح  درتحقیق این اتهام وارد شده، گردیده و امیدوارم نتایج تحقیق شان را در خدمت هموطنان به خصوص خانمها بگذارند. همچنان ارزومندم در برآورده شدن حقوق زن نه به اساس جوامع وکلچر غرب بلکه به اساس حقوق زن در چوکات دین مبین اسلام که مدافع حقیقی حقوق زن است زنان وطن را در احقاق حقوق شان یاری دهند.  به امید افغانستان آزاد و به امید مصونیت عصمت و شرف زنان مظلوم وطن.
با عرض حرمت
صوفیه عمر
نوت: این تحفۀ ناچیزی است از قلم نا توان این بنده به زنان و خوا هرا ن افغانم به خصوص به افسران نسوان قوای امنی کشور

مسمومیت 150 متعلم اناث در تخار
سه شنبه, 17 اپریل 2012
مقامات ولایت تخار می گویند که حدود 150 تن از شاگردان لیسه نسوان مرکزی ولسوالی رستاق ولایت تخار از اثر نوشیدن آب مسموم شدند.
سید حمیدالله سادات، معاون تدریسی معارف تخار به رادیو آشنا گفت که ذخیره آب درخارج از محوطه مکتب قرار دارد و بر علاوه شاگردان مکتب، شماری از اهالی منطقه نیز مسموم شده اند.
حفیظ الله صافی، رییس صحت عامه ولایت تخار ضمن تایید این رویداد گفت که شمار زیاد مسموم شدگان، شفایاب شده و از شفاخانه رخصت شده اند.
درهمین حال حاجی حسین، ولسوال رستاق در تماس به رادیو آشنا گفت که تا کنون علت این رویداد تثبیت نشده و تحقیقات در زمینه جریان دارد.
ولسوالی رستاق یکی از مناطق امن ولایت تخار محسوب می شود که تا کنون مسمومیت شاگردان مکتب در آن سابقه نداشته است.
 
VOA
http://voiceofwomenafg.blogspot.com/ آوای زنان افغان

حدود یک هزار و پنج صد و پنجاه سرباز آسترالیایی در ارزگان مستقر است

خروج زود هنگام سربازان آسترالیایی از افغانستان
سه شنبه, 17 اپریل 2012
جولیا گیلارد، صدر اعظم آسترالیا می گوید که سربازان آن کشور در اواسط سال 2013، یک سال پیشتر از تاریخ پلان شده، خارج خواهند شد.
گیلارد تسریع روند خروج عساکر آسترالیایی را روز سه شنبه در کامبیرا اعلام کرد. او اضافه کرد که درنشست ماه آیندۀ ناتو در شیکاگو، تلاش خواهد کرد تا پشتیبانی گسترده و قابل توجه بین المللی را در خصوص تصمیم اش جلب کند.
جولیا گیلاردگفت:"اکنون اطمینان دارم که نشست شیکاگو، پلان ما برای اواسط سال 2013 را به صفت مرحلۀ مهم ستراتیژی بین المللی بهرسمیت خواهد شناخت. همچنان ازحامد کرزی، رییس جمهور افغانستان توقع دارم تا آغاز روند انتقال را در ولایت ارزگان و سایر ولایات درماه های آینده اعلام کند."خانم گیلارد گفت که روند خروج سربازان آسترالیایی از افغانستان 12 تا 18 ماه را در بر خواهد گرفت و در آستانۀ انتخابات عمومی آسترالیا تکمیل می گردد. او اضافه کرد که آسترالیا به فراهم آوری آموزش های خصوصی به نیرو های امنیتی افغان پس از سال 2014 ادامه خواهد داد.
حدود یک هزار و پنج صد و پنجاه سرباز آسترالیایی در ارزگان مستقر است. تا کنون 32 سرباز آسترالیایی در جریان درگیری ها در افغانستان کشته شده است.

VOA
http://voiceofwomenafg.blogspot.com/ آوای زنان افغان

Iranian Woman Talks Against War