آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Wednesday, April 11, 2012

دولت ازبکستان زنان را بدون موافقت و حتی آگاهی آنان عقیم می کند

برنامه 'عقیم کردن اجباری' زنان در ازبکستان

چهارشنبه 11 اپریل 2012 - 23 فروردین 1391
زنان ازبک گفته اند: که نازایی آنان باعث جدایی همسرانشان می شود
به گزارش خبرنگار بی بی سی در ازبکستان، شواهدی در دست است که نشان می دهد دولت آن کشور برنامه محرمانه ای را برای سترون کردن زنان به اجرا گذشته بی آنکه این زنان را ازعقیم شدنشان آگاه کند.
براساس این گزارش، طبق این برنامه، تعدادی از زنان پس اززایمان دوم یا سوم، تحت عمل جراحی قرار گرفته و دراکثر موارد، لوله های رحم آنها به منظور جلوگیری ازحاملگی مجدد بسته شده است هرچند شواهدی ازعمل برداشتن رحم نیز به دست آمده است.
تعدادی از پزشکان ازبک گفته اند که وزارت بهداری این کشور به آنان دستورداده است تا هرماهه طبق "سهمیه" تعیین شده، تعداد معینی زن را عقیم کنند.
یکی از زنانی که بدون آگاهی خود تحت این نوع عمل جراحی قرار گرفته، به خبرنگار بی بی سی گفته است که پس از تولد دومین دخترش، متوجه شد که باردار نمی شود.
این زن پس از مراجعه به پزشک برای کشف علت نازایی خود اطلاع یافت که سترون شده و امکان بارداری مجدد را از دست داده است. سترون کردن محرمانه زنان ازبک در کشوری صورت می گیرد که طبق فرهنگ غالب، داشتن خانواده پرجمعیت و فرزند بیشتر یک ارزش اجتماعی محسوب می شود در حالیکه دولت می کوشد با رشد سریع جمعیت مقابله کند.
موضوع عقیم کردن اجباری زنان در ازبکستان برای نخستین بار در سال 2005 میلادی مطرح شد اما پزشکان ازبک گفته اند که از سال 2009 به بعد، وزارت بهداری با تعیین سهمیه هایی برای بیمارستان های این کشور، برنامه سترون سازی اجباری را به عنوان یک سیاست مشخص دنبال کرده است.
'سهمیه بندی' دولتیبه گفته پزشکان، سهمیه های تعیین شده برای بیمارستان ها متفاوت است و بین چهار مورد در ماه در شهرهای بزرگ، تا سی و دو مورد در ماه در مناطق روستایی نوسان دارد و معمولا پس از دومین یا سومین زایمان زنان به اجرا گذاشته می شود.
یک سازمان غیردولتی مستقر در تاشکند، پایتخت ازبکستان، گفته است که بررسی هایی که انجام داده نشان می دهد که در هفت ماه اول سال 2010 میلادی، حدود هشتاد هزار زن عقیم شدند هر چند امکان بررسی مستقل این آمار وجود ندارد.بعضی از زنانی که تحت این عمل جراحی قرار گرفته اند به خبرنگار بی بی سی گفته اند که شوهرانشان به خاطر نازایی از آنان جدا شده اند و به این ترتیب، خانواده هایشان از هم پاشیده است.
درعین حال، وزارت بهداری ازبکستان وجود برنامه ای برای سترون کردن زنان بدون اطلاع و موافقت آنان را به شدت تکذیب کرده است اما به نظر می رسد که انتشار گزارش های مربوط به وجود چنین برنامه ای به نگرانی در میان زنان ازبک دامن زده است . یک زن باردار به خبرنگار بی بی سی در ازبکستان گفته است که از بیم عقیم شدن در نظر دارد برای وضع حمل به خارج از این کشور برود.
ازبکستان از جمهوری های تشکیل دهنده اتحاد جماهیر شوروی سابق در منطقه آسیای میانه است که با فروپاشی اتحاد شوروی، در سال 1991 اعلام استقلال کرد.
رهبری این کشور را اسلام کریم اوف، رئیس جمهوری، در دست دارد که از سال 1990 در این سمت بوده است.
نهادهای مدافع حقوق بشر، حکومت ازبکستان را رژیمی خودکامه دانسته و به نقض حقوق بشر و آزادی های اساسی مردم این کشور متهم کرده اند.
http://voiceofwomenafg.blogspot.com/ آوای زنان افغان

رساله دکترای او درباره مسیحیت و تأثیر آن در ادب فارسی بود

 

قمر آریان، نویسنده، پژوهشگر و مترجم ایرانی درگذشت

قمر آریان  1301  -  1391
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، «قمر آریان» نویسنده کشور و همسر «عبدالحسین زرین‌کوب» در سن 90 سالگی درگذشت.
قمر آریان استاد ادبیات و عضو شورای عالی علمی مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی است. وی همچنین همسر زنده‌یاد عبدالحسین زرین‌کوب است.
وی در سال
۱۳۰۱ در مشهد متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مشهد به اتمام رساند و در سال ۱۳۲۷ در رشتهٔ ادبیات از دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران موفق به اخذ لیسانس شد. در سال ۱۳۳۷ با درجهٔ داکتری در رشتهٔ ادبیات از دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل گشت. عنوان رسالهٔ داکتری ایشان «مسیحیت و تأثیر آن در ادب فارسی» است. قمر آریان، نویسنده، پژوهشگر و عضو شورای عالی علمی مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، درگذشت.
بانو آریان که در سال ۱۳۰۱ در شهر مشهد متولد شده بود، بعد از مدتی بیماری، روز چهارشنبه ۲۳ فروردین در ۹۰ سالگی در تهران درگذشت.
مراسم تشییع پیکر بانوآریان روز شنبه (۲۶ فروردین‌ماه) ساعت ۱۰ صبح برگزار می شود و او در قطعه هنرمندان گورستان بهشت زهرا به خاک سپرده خواهد شد.
http://voiceofwomenafg.blogspot.com/ آوای زنان افغان

رسوایی های اخلاقی شاهزاده گان عرب

عکس دختر مقام قطری که در خانه فساد بازداشت شد
تاريخ خبر : [ 1391-01-22 ] شماره خبر : 9636  آژانس خبری ایرکا
عاشق شدن دختر «حمد بن عیسی آل خلیفه» دختر پادشاه جنایتکار بحرین و ازدواج او با یک سر باز آمریکایی نیز از دیگر داستان ها و رسوایی های اخلاقی شاهزاده گان دخترعرب به شمار میرود.
این عکس «سلوی بن حمد» دختر نخست وزیر قطر است که سه
روز پیش، پایگاه خبری شیعه آنلاین برای اولین بار خبر بازداشتش در یک خانه فساد در لندن را به نقل از روزنامه انگلیسی "فایننشال تایمز" منتشر کرد.
انتشار
گسترده خبر بازداشت دختر این مقام ارشد قطری، رسوایی اخلاقی جدیدی را در جهان عرب و در میان اعضای خاندان های فاسد حاکم در کشورهای عربی، رقم زد.
ناگفته نماند
این اولین دختر شاهزاده عرب نیست که رسوایی اخلاقی به بار آورده است. پیش از این برخی شاهزاده گان خاندان آل سعود نیز رسوایی هایی را به بار آورده اند.
عاشق
شدن دختر «حمد بن عیسی آل خلیفه» دختر عموی پادشاه جنایتکار بحرین و ازدواج او با یک سرباز آمریکایی نیز از دیگر داستان ها و رسوایی های اخلاقی شاهزاده گان عرب به شمار می رود.
http://voiceofwomenafg.blogspot.com/ آوای زنان افغان

نواسه پادشاه اسپانیا به اشتباه تیر خورد


نوه پادشاه اسپانیا به اشتباه تیر خورد
پای راست وی زخمی شد

دبی -  تلویزیون العربیه فارسی
یک سخنگوی کاخ پادشاهی اسپانیا روز چهارشنبه 11 – 4 – 2012 اعلام کرد نوه خوان کارلوس پادشاه این کشور به اشتباه به سمت پای خود شلیک کرد.
بر اساس بیانیه کوتاه کاخ پادشاهی اعلام این حادثه هنگام آموزش تیراندازی در حیات منزل پادشاه در شمال مادرید به وقوع پیوست.
بیانیه افزود :" فیلیپی بزرگترین نوه پادشاه است و به بیمارستان سانتا باربارا در نزدیکی کاخ پادشاهی منتقل شد.
نوه 13 ساله خوان کارلوس هنگام آموزش تیراندازی به همراه پدر خود خایمی دو مارچالار بود و در این حادثه پای راست او زخمی شد.
روزنامه " ای بی سی " چاپ اسپاینا اعلام کرده است فیلیپی لوله اسلحه را به سمت زمین نشانه گرفته بود و ناگهان پای خود را زخمی کرد.
http://voiceofwomenafg.blogspot.com/ آوای زنان افغان





روسها کمیل رادرشب عروسی اش با پنج تن دیگر بردند

                       قسمت هفتم   
                                    
محشر
نویسنده: بشیراحمد غزالی
روزسه شنبه 23 عقرب 1368 روزی بود که عروسی حشمت را جشن میگرفتند.
هوای سرد وغبا ر آ لو دی بود.
گوئی از زمین وزما ن ما تم میبارید
مرد ما ن از اطراف واکنا ف آن د یا ر جمع شد ند تا با هما ن تشریفا تی که کمیل را
برای شهلا آورده بود ند حشمت را ببرند.
وشهلا نیز برخلاف روح وروانش برای مرد ی که ازاو نفرت جاودانی داشت آما ده میشد
هما ن دخترا نیکه اورا برای کمیل آراسته بود ند اینبا ربرای حشمت آرا یشش میکرد ند.
شهلا بگذ شته ها برگشت به چها رسا لی قبل به لحظۀ شیرینیکه اورا برای د لبرعزیزش کمیل میآراستند وبا هرقلم مشاطۀ د نیای ازعشق وآرزوولذ تهای زند گی پیش چشما نش نقش می بست ودردلش موج میزد.
یا دش ازآ ن دلدادۀ جوا نمرگ وبربا د شده ا ش آمد که درچنین روزی خودرا برای اومی     آ راست.
د لش بفریا د آ مد وجود ش را آ تش گرفت و میخواست نا له کند ولی با یک تحمل کشنده واشك و آهي شعله های ظاهری آ نرا خا موش کرد ولی آ ن غوغا ی دل وآ تش درونی ا ش خا موش نشد.
درحا لیکه همه ا ورا ملامت وحتی سرزنش اش میکرد ند ا لتما س کرد تا برای چند لحظۀ تنها یش بگذارند.
شتا با ن باطا ق خود رفت ومن وما درم هم بد نبا لش رفتیم من مواظب حا ل واحوا لش بودیم
تا مبا دا د ست بکا ربدی یعنی خود کشی یا کار دیگری نزند.
شهلا ا زمیا ن بکس خود کاغذی را بیرون کشید وآ نرا بوسید وبر روي آ ن آنقد رگریست که د لم کبا ب شد.
اودر حا لیکه زار زار میگریست نا مۀ ا ز نا مه های کمیل را با زمزمۀ غم انگیزی شروع بخواند ن کرد:
لیلای من!
مجنون توهمه چیزیراکه داشت یکباره بپایت فرو ریخت ودلی را که تا این دم با هزاران
دردو مشقت از سهمگین ترین طوفانهای عشق ومحبت نجاتش داد پاک وآباد بتو 
که سرگردانت بود سپردواین توئی که آنرا میشکنی یا عزیزیش میداری فقط توئی سلطان
این دل دلیکه بهوایت خونست وترا میپرستد دلیکه گمشده اش توهستی وترا میجوید.
درد نیا تنها ترا دارم ولی نمیدانم مرا با خود داری یا نه ؟
کاش برایم مینوشتی که تنها از منی")
وشهلا که هرگز حرف خوشی به او نزده بود ا ینجا از فرط درد نوشت:
( هرگز:
چطور میتوا نم برا ی د لدا ریکه خود رفته ومرا با غمهای سنگین ترازکوه های
ا لبرزوقفقازتنها گذ ا شته وما نند طفلک یتیم وتنهای بدست این روزگا رغدارسپرده بنویسم که ترا دوست میدارم.
هر گز :
توبیوفا بودی
فریبم دادی
با ور کردم که قلب معصوم وآرزومند م در پنا ه وکنا ر مرد یست که میتواند سا یۀ سر
وپشت وپنا هم با شد ولی چنین نشد .
تورفتی ومرا تنها گذ ا شتی
واه ای کمیل !
ای سرورعزیزم مرا ببخش که ازحجب وحیا نتوانستم برایت بنویسم که روح منی زمانه نی بلکه من برایت جفا کردم.جفا یکه کیفر آنرا هم اکنون میکشم.
وعکس کمیل را که پیشرویش قرا ر د ا شت در سینۀ خود فشا ر داده گفت : 
{{ای کمیل!
بیا و بنگرکه عروست شهلایت چها دارد
ازا وبپرس که برای که خود را آرا ستۀ ؟
توکه عروس من بودی بیا د ت چها کشید م هنوز که چشمم ترا ند یده میروی
میروی که به آ غوش د یگری بيا را مي
بیا وا زین عروس بیوفا وهرجا ئی ات بپرس که کجا میروی برای چه مرا فراموش کرده ای  من که جفای بتونکرده ام که ازمن ا نتقام میکشی!
خد ا یا از زند گی بیزارم مرگم بده}                                   
وبگریه افتید اما گریۀ ما درم رشتۀ شیون وزا ری ا ش را قطع کرد
د ید که عمه ا ش ما درکمیل برسرش ا یستاده وا شک میریزد ومن هم که قراری نداشتم دستش را بوسیده گفتم:
خواهر محض خدا د یگر بس کن!
ا وتوجه به حرف من نکرد ه زاری کنا ن از جا یش بلند شد د ست بگریبا ن ما درم انداخت وگفت:
خوب شد که بمراد ت رسیدی این نامه را به فرزند ت بده وبگو که مرا فرا موش کند
هردو بگریه افتید ند وشهلادرحا لیکه میگریست ادامه داد:
چه کردی عمه به آرزویت رسیدی ا زین کا ر چه سود ت بود خیا ل میکنی من شهلای دیروز توخواهم شد؟
وما درم که بی محا با اشک از چشما نش جا ری بود آهسته وبا لحنیکه ازا ن د نیای ندامت هویدا بود گفت:
هرگز گما ن نمیکرد م چنین وفا ی آ تشین به تود ۀ خا کی دا شته با شی
گما ن میکرد م ما را فریب میدهی اما ا فسوس که چنین نبوده و نمیدانم به چه زبا نی بگویم که من وشوهرم ا شتباه کردیم اشتباه که به بربا د ی همۀ ما تما م شد
جفا وجنا یتی جبران نا پذیری که تا پایان عمر درآن میسوزیم
به هر حا ل آ نچه نبا ید میشد شد ولی تو بعد ازین به د یگری تعلق داری که ا ز توعشق ونشا ط وعلا قۀ به زند گی میطلبد اکنون د یگرکمیلی در میا ن نیست که حرفی از اوبا شد
بتو دوستا نه توصیه میکنم که با ا و بسا زو ا ورا شریک زند گی ات بدا ن
همه چیز را فرا موش کن وحتی نا می هم از کمیل بر زبا ن میاور.
مید ا نی خا طر زن لطیف و ا ز مردان لطیف تراز آ نست 
جزئی ترین حرف وحرکت نا همواری میتواند محبت را به کد ورت وزند گی را به جهنم تبد یل کند.
هنوز سخنا ن ما درم تما م نشده بود که خیلی از د ختران آمد ند وشهلا را برد ند
تا سرو سا مان برسرورویش بدهند.
کا روا ن محمل شهلا براه ا فتید صدای دف وکف وسا ز سرود غلغلۀ عجیبی را در میا ن کوچه وپس کوچه های آ ن روستا براه انداخته بود ولی چنگی بر د ل نمیزد
سرد وبی روح بود
گوئی از زمین وآ سما ن ود ر د یوا ر ما تم میبا رید وفرشتگا ن بر ا ین فاجعۀ درد نا ک
که در لبا س عروسی انجا م میشد اشک میریختند.
زیرا این د ل ود نیا ومعبد آرزوهای جوا ن نا کا م ونگون بختیکه د ست تقد یر همه چیزش را بر با د داده امشب در آ غوش د یگری میخوابد.
جوا نیکه هنوز چشمش بجما ل  این بهشت زند گی اش نیفتیده بود که ا مشب چشم د یگری از جما ل چشما ن شهلا ود لفریب ا و سیرا ب میگرد د         
سرانجا م شهلا بعنوان عروس حشمت خا نۀ پد ر را بد رود گفت ورفت
چنا ن رفتنی که د یگر هر گز بر نگشت.
ادامه دارد - - -

زمان آن فرا ء رسیده که زنان خاموش ننشینند و ازحقوق خود دفاع نمایند


ما هستیم و به مبارزه ادامه میدهیم
23 حمل 1391 حادثۀ روز دوشنبه ۲۱ حمل سالجاری مبنی بر اختطاف مسوول شبکۀ نگاه زن بسیاری از واکنش ها را در پی داشت. افراد، اشخاص، گروههای سیاسی و فعالان جامعۀ زنان، در داخل و خارج از افغانستان ضمن تماس و دیدارهایی که داشته اند حمایت خود را از مبارزۀ جدی شبکه نگاه زن اعلام داشته و تحرکات شوم و نابخردانۀ دشمنان آزادی، برابری و عدالتخواهی را محکوم نمودند.
دشمنان و گروههای زن ستیز به گمان خویش دریافته اند که اکنون در پی معامله های ننگین برخی نهادها و جریانات داخلی و همچنان مصوبه های فرمایشی بعضی شوراها و تجمع های درباری می توانند فعالان حقوق زن و روشنفکران افغانستان را به زانو در بیاورند. این جماعت بزدل و ناکارا در بستر تاریخ افغانستان ثابت ساختند که اینان سلاحی جز ایجاد وحشت و اختناق ندارند و با ترس و زبونی دست به اعمالی می زنند که واقعیت های غیر منطقی آنان را تثبیت و تشخیص می نماید.
طبعا زنان افغانستان با روحیۀ بالاتر و بهتر از گذشته راه مبارزۀ آزادیخواهانۀ خود را دریافته اند. اینان آموخته اند که حقوق خود را باید با همت و رشادت انسانی و اخلاقی خود باز ستانند و به هیچ جریانی دیگر این صلاحیت را ندهند که با سرنوشت تاریخی و وجدانی آنان معامله نمایند. حکومت افغانستان و ابزارهای تبلیغاتی آن نمی توانند زنان را قربانی اهداف سلطه جویانه و خودکامگی خود نمایند و افغانستان و مردم آن را در غرقاب زیاده خواهی ها و انحصار طلبی های خود نمایند.
طراحان و عاملان قضیۀ اختطاف مسوول شبکۀ نگاه زن به اندیشۀ اینکه می توان زنان را با این حرکات ارعاب آور خاموش کرد و یا آنان را سرکوب و منزوی نمود اما بی خبر از آن هستند که امروز نسلی جدید برخواسته از تمامی آرمان های آزادیخواهانۀ زنان افغانستان فریادشان را در محکومیت این استبداد بالا کرده اند. امروز زنان و دختران آگاه این مرز و بوم خود را برای مبارزه های سهمگین با اهریمن انحطاط و ارتجاع مهیا کرده اند و نفس های خود را برای رشادت ها و دلیری ها چون قهرمانان پیش از خود تازه می سازند. باید واضح ساخت که تنها ما یک نگاه زن را در مقابل این بحبوحۀ اضطراب آور سیاسی  نداریم بلکه نگاههای پرسشگر و انتقادی نیمی از جامعه را با خود داریم که بر تمامی این شالوده های سست و لرزان حاکمیت اعتراض دارند.
ما هستیم و به مبارزه ادامه میدهیم. زنان قربانی های زیادی را در طول تاریخ کشور و در نظام های مستبد گوناگون داشته اند. این زنان تازیانه های مردسالارانۀ دژخیمان پاکستانی و ایرانی و عرب را بر شانه های خود تحمل کرده اند و مردانی که بر خود ننگ و غیرت افغانی گذاشته اند بی محابا نظاره گر این جنایات غیر انسانی بوده اند و خاموش ایستادند و آرام و خونسرد کشتن زنان آزدایخواه کشور را شاهد بودند و فقط غیرت و ننگ را در اسطوره های رسوب شدۀ اندیشه هایشان به یادگار نگاه داشته اند. ما می مانیم و فریاد مان را برابر و موازی با تاریخ زن ستیزانه در این کشور بالا می بریم. بگذار ما را بکشند، بربایند و بر دار لجاجت های قابیلی شان بکشانند. ما هستیم و نخواهیم هراسید؛ تجربه های سنگسار و گلوله باران را در تذکره های هویتی خود در طول تاریخ حمل کردیم و اینک از این معامله گری های رنگارنگ نمی ترسیم. بگذارید خون ما هم بر خون های شهدای تاریخ زنان کشور افزوده شود و افتخار شهادت و ایستاده گی نصیب مان گردد . و علمایی که در دایره ای تحت عنوان شورای علمای افغانستان نقش خوش خدمتان و مدیحه سرایان حاکمیت و استبداد را نقش آفرینی می کنند همچنان فتوای انزوای زنان را از دریچه های پالیسی های ضد ملی صادر نمایند و آنان را در تار و پود مصوبه های ننگین خود مصلوب کنند. علمایی که همیشه از خود فقط دستاویز ساخته اند و و احکام سلطه جویانه و مکارانۀ زورمندان را احکامی الهی و مقدس جلوه می دهند تا باشد زن را چون جنس دوم و از نسل شیطان به معرفی بگیرند بیخبر از آنکه خود تفسیری از تابوهای اهریمنی هستند که دین و مذهب را ملعبۀ خواسته های نامشروع خود برای تصاحب زر و زوری مقطعی در این دنیا نموده اند.
و اکنون ما خرسندیم که این غیرتمندان!! غیرت کردند و دسیسه های نامیمون خود را آغاز نمودند و پروژه های حذف سیستماتیک زنان را روی دست گرفتند تا به اربابان خود تثبیت کنند که ما اینبار در معامله های خویش همچنان مردانه!! و محکم ایستاده ایم. ما خشنودیم به این مردانگی که فرجامش ذلت و خواری برای این فرومایگان تاریخی است.
اینک ما نهراسیدیم و چون مبارزان نهضت زنان افغانستان در گذشته این راه و مرام را تعقیب می نماییم. ذلت و زبونی نصیب آنانی است که حریم، ناموس و عزت میهنش را در بازار مکارۀ بین المللی به لیلام نهاده است. ما بر آرمان های مقدس خود ایستاده ایم و همچنان درفش آزادگی و عدالت خواهی را به اهتزاز در آورده ایم و همچنان به مبارزۀ خویش با اقتدار و عظمت ادامه می دهیم.
به امید سرنگونی تمامی بت های که برای مردم افغانستان ادعای خدایی دارند
شبکۀ نگاه زن
http://voiceofwomenafg.blogspot.com/ آوای زنان افغان