دوم حوت 1390 خورشيدي
عینالدین – کندز
خبرگذاری بست باستان حسن از 26 دلو سال جاری به اینسو، به جرم اختطاف و سوء استفاده جنسی از دختر هشت ساله در بازداشتگاه ریاست امنیت ملی به سر مي برد.
خبرگذاری بست باستان حسن از 26 دلو سال جاری به اینسو، به جرم اختطاف و سوء استفاده جنسی از دختر هشت ساله در بازداشتگاه ریاست امنیت ملی به سر مي برد.
او به یک نگهبان بازداشتگاه میگوید: «كمی آب بیارین که وضو میگیرم، ناوقت شده، نمازم قضا میشه»
کارمند امنیت ملی در پاسخ به حسن میگوید: «اگه ایقه مسلمان میبودی، چرا این دخترک را به این حال رساندهای؟»
حسن پاسخ میدهد: «کار مه نبود، کار شیطان بود، خدا مرا ببخشه.»
اين کارمند امنیت ملی که نخواست نامش در گزارش برده شود، به خبرگزاري بست باستان گفت که حسن را براي این بازداشت کردهاند که دختر هشت سالهیی را به تاریخ اول دلو سال جاري، از ولسوالی چمتال ولایت بلخ ربوده و بارها خواسته است که بر وی تجاوز کند.
دختری كه حسن او را اختطاف كرده است،آصفه نام دارد و ساكن يكی روستاهای ولسوالی چمتال بلخ است.
دادمحمد پدر آصفه از تهیدستان اين روستا میباشد و ناگزیر است تا همه روزه، به کار برود و لقمه نانی برای فامل اش تهیه کند.
حسن (ربایندۀ آصفه) پسر کاکای پدر داد محمد است که به گفتۀ خودش در کندهار، به عنوان سرباز اردوی ملی وظیفه اجرا میکند و پیش از اول ماه دلو امسال، به خانۀ داد محمد، به صفت مهمان آمد و در يك فرصت، آصفه را اختطاف كرده و به کندز با خود مي برد.
اصفه ابتدا در روستايی زاخيل در مركز كندز توسط رباينده نگهداري وپس از آن به روستای سوجانیها، در منطقۀ چغۀ ولسوالی خانآباد ولایت کندزبرده شده و به حالت ناگواری در میان بالشت و لحافها نگهداری میکرده است.
به قول یک منبع امنیت ملی، آصفه به مأموران امنیت ملی گفته است که حسن وی را در میان پوشاکها و لباسها (دوشکها و لحافها) پنهان میی کرد و ریاست امنیت ملی نیز وی را در همین حالت رهایی داده است.
آصفه گفته است: «برایم یک بستۀ آرایش خریده بود، مرا برهنه میکرد، آرایشم میکرد و چندین بار به سویم میآمد هر شب، چندین بار میخواست به من نزدیکی کند و خودش را ...»
هنگامی که نیروهای امنیت ملی، توانستند نشانی آصفه و حسن (ربایندۀ وی) را دریابند، به حویلی داخل شدند. آصفه که در خانۀ کسی به نام تاج الدین در روستای سوجانیهای منطقۀ چغۀ ولسوالی خان آباد، پنهان ساخته شده بوده است، در میان لحاف بود، و کسی نشانی از وی را به دست نمی داد.
این منبع امنیت ملی میگوید که وقتی از زنان نیز پرسیدیم، گفتند که اینجا کسی نیست و ما ناگزیر شدیم آصفه را چندین بار به نام صدا بزنیم، وقتی بسیار صدا زدیم، او به ما از میان لحافها، پاسخ داد و توانستیم رهایش کنیم.
اکنون که به قول یک منبع امنیت ملی در کندز، چندی از رهایی آصفه میشود، آصفه با پدرش و حسن (فرد ربایندۀ آصفه) در این ریاست به سر میبرند.
به گفتۀ این منبع امنیت ملی، تا کنون جزئیات جنبههای طبی این رویداد در دسترس نیست و این نیز پیدا نیست که چه آسیبهای (روانی و جسمی) به آصفه رسیده است.
http://voiceofwomenafg.blogspot.com/ آوای زنان افغان