آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Tuesday, February 7, 2012

حمیرا قادری: حوزه ادبی افغانستان خالی از منتقد است


خانم قادری در سال ۱۳۸۳ برنده جایزه ادبی صادق هدایت شده است
ایوب اروین     بی‌بی‌سی
خانه ادبیات افغانستان چهاردهمین برنامه از ویژه برنامه‌های "شبهای کابل" را به بررسی آثار حمیرا قادری، نویسنده افغان و رونمایی از کتاب تازه او اختصاص داد.شبهای کابل برنامه نقد آثار ادبی نویسندگان در حضور خود آنها است و از سوی خانه ادبیات افغانستان برگزار می‌شود.
جلسه نقد آثار خانم قادری روز پنجشنبه، ۱۳ دلو/بهمن برگزار شد و در آن ضیا قاسمی شاعر و منتقد ادبی و خسرو مانی نویسنده به بررسی نوشته‌های او پرداختند.
حمیرا قادری در کتاب تازه‌اش به نام "نقش شکار آهو" مشکلات زنان و مسائل حقوق بشری را موضوع داستان بلندی قرار داده و به گفته خودش آن را به زبانی "نامتعارف" بیان کرده است.
خانم قادری در حوت/ اسفند ۱۳۵۸ از پدر و مادر هراتی در کابل متولد شد. او بعد به ایران رفت و تا مقطع کارشناسی ارشد در رشته ادبیات و زبان فارسی در دانشگاه علامه طباطبایی درس خواند.
او در سال ۱۳۸۳ به خاطر نوشتن داستان "باز باران اگر می‌بارید" موفق به دریافت لوح تقدیر در سومین دوره جایزه ادبی صادق هدایت شد. نقش شکار آهو تازه‌ترین رمان چاپ شده از حمیرا قادری است.
در پایان جلسه‌ای که برای نقد آثاب خانم قادری برگزار شده بود، فرصتی پیش آمد تا سوالاتی را در مورد رمان تازه او "نقش شکار آهو" در میان بگذارم. ابتدا از نویسنده خواستم کمی در مورد این رمان بگوید.
نقش شکار آهو مانند دیگر آثاری که من تا حالا در عرصه ادبیات داستانی داشته ام، به مسائل، مشکلات و مصایبی که زنان در طول زندگی خود، چه در جوانی و چه در سن بالاتر تحمل می کنند، پرداخته ام.
در نقش شکار آهو ما با دو نسل متفاوت برخورد می کنیم ــ یک نسل به عنوان دختر و یک نسل به عنوان مادر. مادر هم قربانی عرف اجتماع است و دختر هم به نوعی قربانی این عرف است.
به لحاظ این که در این رمان به مسائل روزمره زندگی زنان، نقض حقوق زنان، نقض حقوق بشر و خشونت با زنان پرداخته اید، آنگونه که منتقدان گفته اند، موافقید که داستان نقش شکار آهو جنبه گزارشی پیدا کرده است؟
"داستان نقش شکار آهور داستانی بوده که نیازمند این واژه ها بوده و حتی می توانم بگویم که قلم من از همان اول نوشتن سانسور هم شده، برای این که صحنه های زیادی بوده که نیاز داشته واضح تر بیان شود، به دلیل این که من کل جامعه را در نظر گرفتم و نه بخشی از آن را، قلم من دچار سانسور شد."
من احساس نمی کنم که داستان نقش شکار آهو گزارش باشد. ما در این داستان بازیهای متفاوت زبانی و تکنیکی داریم، در حالی که ما در گزارش معمولا با یک نثر علمی و مقاله ای رو به رو هستیم. این داستان از همان خط اول به شما می گوید با یک گزارش بسیار متفاوت است.
در جلسه نقد آثار شما گفته شد که شما در حال پوست انداختن هستید، تعبیر شما از این سخن چیست؟
خوانش متفاوتی از داستان است. شاید منتقد و خواننده با نوع جلوه و گونه متفاوتی از قلم حمیرا قادری آشنا شده، ممکن است حس کند که قادری در حال پوست اندازی باشد. شاید قادری در همین یک اثر پوست انداخته باشد و من به یک تکنیک رسیده باشم، زاویه دید متفاوت داشته باشم و نوع مخاطب متفاوتی انتخاب کرده باشم.
این اثر تلاشی بوده برای متفاوت نوشتن. در اثر قبلی ام به اسم "نقره دختر دریای کابل" من به شدت یک خانم محصور بودم و آنچه که بر این اثر تحمیل شده بود، قصه گویی بود. نه به تکنیکها ارزش قائل شدم و نه خواستم که روی زبان کار کنم.
اما آنچه که در نقش شکار آهو برای من مهم بود، زبان اثرم بود. زبان معیار و بومی در این اثر برای من بسیار ارزش داشت و همچنین تکنیکی که من در زاویه دید این اثر به کار برده بودم.
به نظر می رسد که شما به زبان جدیدی دست یافته و از اصطلاحاتی استفاده کرده اید که قبلا استفاده از آنها در داستانهای زنان چندان معمول نبوده، همانطوری که در پارچه ای از نقش شکار آهو که در جلسه هم خواندید، از احساسات زنانه و جنسیت زن سخن گفته اید. چرا شما در جامعه به شدت سنتی افغانستان به چنین مسائل به این وضاحت پرداخته اید؟
                         چهاردهمین شب برنامه شبهای کابل به بررسی آثار حمیرا قادری اختصاص یافت
من به دلیل این که احساس می کنم ادبیات صحنه ای نیست که شما در آن مرد باشید یا زن، بلکه صحنه واژه ها است و واژه ها متعلق به جنسیت نیستند. داستان را واژه ها می سازند. در جایی شما نیاز دارید که واژه ها را بسازید. خصوصا وقتی قرار است که چیزی به صورت بسیار صمیمانه استفاده شود، در آن صورت باید از جنس اصلی لغت استفاده شود.
بنا براین، من نگاه نکردم که در کجا زندگی می کنم، بلکه به این نگاه کردم که چه بنویسم و چطور بنویسم. به همین دلیل، این مساله مرا از مرزهای زن بودن و مرد بودن فراتر برده است.
احساس می کنم که در جامعه افغانستان حد اقل در میان ادب دوستان کم کم آنقدر ظرفیت پیدا کرده ایم که از استفاده از واژه ها نترسیم.
داستان نقش شکار آهور داستانی بوده که نیازمند این واژه ها بوده و حتی می توانم بگویم که قلم من از همان اول نوشتن سانسور هم شده، برای این که صحنه های زیادی بوده که نیاز داشته واضح تر بیان شود، به دلیل این که من کل جامعه را در نظر گرفتم و نه بخشی از آن را، قلم من دچار سانسور شد.
چقدر امیدوارید که داستان شما از محافل ادبی و فرهنگی بیرون شود و مخاطب عام پیدا کند؟

حقیقت این است که من نقش شکار آهو را برای مخاطب بسیار عام ننوشته ام. گاهی شما یک اثر را برای مردم می نویسید، گاهی به عنوان یک نویسنده اثری را برای نویسنده ها می نویسید.
من امیدوارم که اثرم جایگاه خود را در میان نویسنده ها پیدا کند.
شما به عنوان یک نویسنده زن در افغانستان با چه مشکلاتی مواجه هستید؟
من به عنوان یک نویسنده و نه یک نویسنده زن، اولین مشکلی را که احساس می کنم، حوزه بسیار خالی از منتقد است. یعنی در جامعه ما منتقد ادبی به صورت تخصصی اصلا وجود ندارد. این مساله عرصه ادبیات داستانی را به شدت رنج می دهد.
حالا من یا یک دوست دیگر که به عنوان نویسنده، نقد هم می کنیم، ممکن است به خطا برویم و ممکن است سرنوشت یک نویسنده یا یک اثر را با نقد اشتباه تغییر بدهیم
http://voiceofwomenafg.blogspot.com/ آوای زنان افغان