حبیبه سرابی، در حال حاضر والی بامیان در افغانستان است. او قبلا در دولت حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان، وزیر امور زنان بود. او فارغ التحصیل رشته علوم پزشکی است، و قبل از تسلط طالبان بر کابل، در انستیتو علوم طبی این شهر تدریس میکرد.
در زیر چکیده نظراتی که خانم سرابی در گفتگو با داوود ناجی، خبرنگار بی بی سی ابراز کرده است، میخوانید. او در مورد سختیهای دوران حکومت طالبان و مهاجرتش به پیشاور میگوید و زنان را تشویق میکند که با هر سطحی از آگاهی از حقوقشان، کمر به آگاه ساختن زنان دیگر ببندند.
طالبان مرا وادار به مهاجرت کردند
زمانی که طالبان کابل را اشغال کردند من در انستیو علوم طبی این شهر استاد بودم. اما متاسفانه با آمدن طالبان ناگزیر شدم که خانه نشین شوم. من سه فرزند داشتم؛ دو پسر و یک دختر. دخترم در کلاس پنجم دبستان بود، برای من خیلی سخت و ناگوار بود که دخترم از تحصیل بازبماند. به این دلیل مهاجرت کردم و به پیشاور رفتم.
می به عنوان یک زن، دوران طالبان را یک دوره وحشت میدانم. ما زنان بدون دلیل خانه نشین شدیم. واقعا این خانه نشینی بسیار طاقت فرسا بود، گویا بیسرنوشت شده بودیم. بالاخره مجبور شدم که افغانستان را ترک کنم. در زمان طالبان سه بار به افغانستان آمدم. معلم ها در افغانستان مدارس مخفی ترتیب میدادند که بعضی اوقات منهم در آن شرکت میکردم. البته من با استفاده ازچادری/برقع به داخل افغانستان میرفتم و بر میگشتم.
من قبل از آمدن طالبان از برقع استفاده نمیکردم و به همین خاطر هم پوشیدن برقع برای رفتن به افغانستان برای من بسیار مشکل بود. اول از همه اینکه من عینک میزنم و بدون عینک به خوبی نمیبینم. عینک زدن با برقع کار بسیار مشکلی بود. فراموش نمیکنم یک بار در داخل کابل میخواستم به بازار بروم؛ برقع پوشیده بودم و عینک هم نداشتم و چون نمیتوانستم زیر پای خودم را ببینم، زمین خوردم و زانوهایم زخمی شد.
وضعیت زنان بعد از فروپاشی طالبان
من به صراحت میتوانم بگویم که بعد از حملات یازده سپتامبر وضعیت زنان در افغانستان به مراتب بهتر شد. بخصوص حقوق سیاسی که بعد از تصویب قانون اساسی، به زنان افغانستان داده شد و همینطور سهمی که در انتخابات به زنان داده شد. برای اولین بار، در قانون اساسی افغانستان، صحبت ازهمه شهروندان شده بود، اعم از زن و مرد. این، خود به زنان هویت تازه ای بخشید. خصوصا که حقوق خانواده در قوانین تضمین شد. این ها همه دستاوردهای بعد از طالبان برای زنان است.
هرچند که پیش از طالبان، در دهه دموکراسی، در دهه ۶۰ هم یک نوع آزادیهایی برای زنان وجود داشت، اما بعد از آن به تدریج آزادیهای زنان محدود شد و حتی از رفتنشان به مدارس و حضورشان در جاهای عمومی جلوگیری به عمل آمد. و متاسفانه این روزها، در شرایط فعلی، که طالبان روز به روز وحشت و دهشت و ترور و اختناق را افزایش میدهند، بازهم ممکن است که وضعیت زنان به سمت نگران کنندهای در حرکت باشد. خشونتهایی که از طرف طالبان و طرفداران آنها متوجه زنان و اطفال آنها میشود، جای نگرانی دارد.
تغییرات بنیادی یا سمبلیک
من با این تحلیل موافق نیستم که تغییراتی که در وضعیت زنان در افغانستان امروز به وجود آمده، بیشتر سمبلیک است تا بنیادی. درست است که گاهی اوقات، دادن یک مقام و سمت به یک زن میتواند سمبلیک باشد، اما این به عهده زنان است که از این نقش سمبولیک چطور به نفع جنبش زنان استفاده کنند. و با این حرف هم که گفته شود برای زنان کارهای بنیادی صورت نگرفته، موافق نیستم. بطور مثال، قانون اساسی افغانستان تغییر کرد و در قانون اساسی جدید، حقوق زنان هم به ثبت رسید. قانون مدنی هم میتواند به نفع زنان تغییرات جدی کند. یکی از نمونههای آن قانون "محو خشونت علیه زنان" است.
البته من انکار نمیکنم که علی رغم وجود چنین قانونی، هنوز هم در افغانستان خشونت علیه زنان وجود دارد. البته این موضوع از یک طرف برمیگردد به اینکه ما تا چه حد در رعایت قانون موفق هستیم، و از طرف دیگر برمیگردد به میزان آگاهی عموم مردم. متاسفانه ناامنیها سبب شده که سطح آگاهی مردم آنچنان که لازم است بالا نرود. این سطح آگاهی هم مربوط به زنان میشود و هم مردان. تا ذهن مردان را تغییر ندهیم، تا طرز فکر مردانه مردان را تغییر ندهیم، خیلی مشکل خواهد بود تا زنان به حقوقشان برسند.
میزان آگاهی زنان از حقوقشان
این را باید تاکید کنم که اگر وقایع یازده سپتامبر صورت نمیگرفت، قید و بندهایی که طالبان برای زنان ایجاد کرده بودند، از قبل هم بیشتر میشد؛ هم قید و بندهای سیاسی و هم آن ساختارهای دیکتاتورمابانه طالبانی و هم خشونتهای طالبانی. درست است که زنان افغانستان در حال حاضر هنوز هم اسیر قید و بندهای زیادی هستند، اما اگر طالبان نرفته بودند این قید وبندها چند برابر میبود. بی بی سی 17 سپتمبر 2011