آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Saturday, September 10, 2011

وضعیت زنان درتونس

                                                      

نگاهی به موقعیت زنان در تونس
حمید حمیدی
تونس بهشت زمینی زنان نیست.در مواردی دیده شده ،زن بودن هنوز یک بدشانسی است و تبعیض برضد دختران از زمان تولدشان آغاز میشودچرا که دختر نمیتواند نام خانواذگی را منتقل کند و خطر بالقوه ای برای آبروی خانواده بشمار می آید. بهمین دلیل تحت کنترل شدید تربیت میشود. اقدام به خودکشی بین دختران جوان بسیار رایج است و در بسیاری موارد تنها راه حل برای بدست آوردن آزادی است. علاوه بر این، پرورش ماوراء محافظه کارانۀ بسیاری از زنان موجب وحشت بیمارگونه از رابطۀ جنسی و حتی عدم تمکین پس از ازدواج میشود. در واقع، از هر دو زن یکی نسبت به رابطۀ جنسی بی تفاوت است.
زنان امروزه حق تحصیل را بدست آورده اند اما نه به میزان مردان! بنا براین علیرغم سرمایه گذاری مداوم ( حدود 10درصد بودجۀ دولت به آموزش و پرورش اختصاص دارد) و پیشرفت زنان هنوز قربانیان اصلی بیسوادی زنان هستند. (41درصد زنان بالای 15 سال). این مساله در زنان بالای 15 سال دو برابر مردان است.بطور مشابه زنان اکنون حق کارکردن را بدست آورده اند (در صد زنان شاغل از 6درصد در سال 1966 به 25درصد در سال 1999 رسیده است) اما عمدتا در بخش هایی که بطور سنتی در دست زنان بوده از جمله آموزش و پرورش، بهداشت و صنایع بافندگی مشغول بکار هستند. این شرایط موجب افزایش بارکار، درگیری های خانوادگی و در معرض آزارهای جنسی و روحی قرار گرفتن زنان شده است. در واقع، بسیاری از زنان دچار افسردگی شده و مجبور به ترک کار شده اند.
 تابوی جنسیت همچنان امری قابل توجه باقی مانده و اغلب موجب گرایش به خودکشی در دختران جوان بخاطر از دست دادن باکره گی می گردد. 90درصد زنان در یک بررسی باکره گی را یک قانون اجتماعی که باید حفظ شود، دانسته اند. این تابو تنها با ازدواج پایان می یابد (30درصد زنان هنوز با رابطۀ جنسی پیش از ازدواج مخالفند).اما بلافاصله پس از ازدواج بایستی توانائی خود را در تولید مثل، ترجیحا پسر، ثابت کنند.بهمین دلیل نازائی هنوز یک درام واقعی است که طلاق را توجیه میکند و موجب مشکلات روحی زنان میگردد. اهمیت نازائی همچنین یکی از موانع اصلی برای جلوگیری از حاملگی است. علیرغم برنامه های فشردۀ تنظیم خانواده که برای چندین دهه است که اجرا میشود، 51درصد زنان از قرص های ضد بارداری استفاده میکنند. مطالعات بسیاری حاکی از آن است که میزان زیادی مشکلات روانی در زنانی که از قرص های ضد بارداری استفاده میکنند یا لوله های خود را می بندند دیده شده است. از طرف دیگر بارداری نامشروع شدیدا محکوم شده و منجر به سقط جنین و یا رها کردن نوزاد میگردد. به همین ترتیب، یائسگی (که در زبان عربی نومیدی معنا میدهد)، ناهنجاری های افسردگی و تشویش را در 37درصد زنان ایجاد میکند.
زنان قربانیان اصلی خشونت های خانوادگی هستند. بسیاری از پژوهشها در زمینه پزشکی و روانپزشکی نشان میدهد که 30 تا 40 در صد زنان توسط همسر و یا فرد دیگری در خانواده مورد ضرب و شتم قرار میگیرند. مشکل اصلی اینجاست که بسیاری از زنان این خشونت را مخفی نگه میدارند. زنانی که توسط همسران یا عضو دیگری از خانواده کتک میخورند اغلب از گزارش به پلیس و یا دیگر افراد خانواده خودداری میکنند. در پژوهش فوق تنها 60درصد از زنان و 50درصد از مردان آزار زنان را غیرقابل پذیرش میدانند! در صورت مطرح شدن، خانواده و پلیس و حتی متخصصین امور بهداری کمک چندانی نمیکنند زیرا که حفظ رابطۀ زناشویی از اهمیت خاصی برخوردار است. در نتیجه به زنان توصیه میشود که برای حفظ فرزندان و کانون خانواده از شکایت خود بگذرند. با این حال تحقیق جدیدی نشان میدهد که زنان مورد خشونت قرار گرفته بیش از گروه کنترول شده در معرض دچار شدن به افسردگی (98درصد در مقابل 50درصد) و مشکلات پزشکی (72.5درصد در مقابل 27.5درصد) قرار دارند.
 سرانجام، زنانی که به بیماریهای روحی دچار میشوند از امکانات مشابهی که مردان را حمایت میکند برخوردار نیستند و بیش از مردان از نظر اجتماعی و کلینیکی رنج می برند. بدلیل بدنامی که با بیماریهای روحی همراه است و اهمیت حضور زنان در خانواده، زنان دیرتر مداوا شده و زودتر درمان را ترک میکنند. علاوه بر این زنان کمتر از مردان در بخش روانی بستری میشوند به این دلیل که بستری شدن آنان در بخش روانی بدنامی بیشتری را به دنبال دارد و زندگی زناشوئیشان را به خطر می اندازد. در واقع، زنان بیش از مردان در معرض خطر طلاق و جدائی از فرزندان و طرد شدن از خانواده و در نهایت عمر خود را در تیمارستان گذراندن قرار دارند. سلامت روحی زنان با موقعیت آنان در جامعه گره خورده است. از برابری سود می برند و از تبعیض در رنجند. علیرغم موقعیت برترشان، زنان تونسی از مشکلات روحی مشابهی که همۀ زنان عرب درگیر آنند رنج میبرند. نمونۀ تونس نشان میدهد که قانونی که زنان را بقدرت برساند، ضروری است اما برای آنکه پیشرفت واقعی را برایشان تضمین کند، کافی نیست. فاصله ای عمیق بین چهارچوب قانونی و واقعیت وجود دارد. این بدان معنی است که حفظ سلامت روحی زنان یک چالش پزشکی تنها نیست بلکه چالشی است فرهنگی که نیازمند درگیر شدن خط مشی دیگری است که بطور مداوم به قدرت یابی زنان و پیشرفت هایی که برابری واقعی را تضمین میکند بپردازد.