آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Saturday, July 2, 2011

در تصاویر ذیل خانم حسینه ، شمر و سمرگل دخترک شش ساله، قربانیان تجاوزات جنسی در ولایت تخار

                                                          
                                      


 چرا حکومت افغانستان جلو تجاوزات جنسی در ولایت تخار را نمی گیرد؟

11.04.1390 رادیوی آزادی
گزارشگر: دیان احمدی
سه دختر روستایی به شمول یک خانم خانه توسط مردان مسلح در ولایت تخار بعد از ضرب و شطم مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند. خانواده های تجاوز شده گان قوماندان محلی و مقامات دولتی را متهم به حمایت از مجرمین کردن.
سمنوال ملا عبدالله قوماندان امنیه ولسوالی ورسج می گوید که در پیوند با این رخداد پنج تن را به اتهام تجاوزهای جنسی باز داشت نمودند در میان تجاوزشده گان یک طفل زیر سن شش سال وجود دارد که به شکل فجی ترین جنایت بشری مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است.

سمرگل دختر شش ساله در حالی که زار زار می گیرست با لکنت زبان به رادیوی آزادی گفت که بعد از انجام این عمل نامشروع یک شبانه روز به کوما رفته است یعنی بی هوش بود.
سمر گل شش ساله که جز یک پدر که از دو چشم نابینا می باشد کسی را ندارد که از وی وارسی نماید وی گفته است که او را به جرم تجاوز جنسی به برادری دختری دیگری به (بد) داده اند.
این در حالی است که دختری 17 ساله دیگر در دهکده ی (مخنوی) ولسوالی ورسج که در 125 کیلومتری جنوب شرق شهر تالقان مرکز ولایت تخار موقعیت دارد یک ماه پیش مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است. شمراز در گفت گو با رادیوی آزادی پرده از جنایتی برداشت که یک تن از قوماندانان محلی مشهور به کور کریم همرابا مولوی حبیب الله عامل اصلی به (بد) دادن دختر شش ساله و حمایت از گروه مسلح متجاوزین جنسی می باشد.
شمردر حالی که زجه و فریاد می کشید می گفت که مقامات دولت و نهاد های عدلی و پولیس از مجریمن متجاوز شدیداً حمایت می نمایند در این حال بزرگان اقوام مناطق (ترشت) در ورسج از تجاوز جنسی پنج مرد مسلح به یک خانم خانه گزارش داده می گویند که مقامات دولتی به حمایت از افراد مسلح غیر مسوول پرداخته تا هنوز به دست گیری آنان اقدام نکردن خانم که طفل شش ماه را در آغوش داشت می گوید که چهار مرد مسلح در نیمه شب بعد از این که وی را مورد ضرب و شطم قرار دادند با بسته نمودن دهنش بعد از انتقال در یک بیابان تا فردای آن شب به وی به طوری بی رحمانه تجاوز می نمایند.


امان الله غفوری ولسوال ورسج در حالی که این ادعاها را تاید نموده گفت که برخی حلقات در ردهای بالایی دولت از مجرمین جرایم سنگین حمایت می نماید. ولسوال ورسج افشا نمود که این حلقات در مرکز ولایت تخار و در کابل نیز وجود دارند که مجرمین را مورد حمایت قرار می دهند. آقای غفوری دلایل عدم پیگیری همچو قضایا را نا شی از گسترش فساد اداری و اخذ رشوه های گزاف از سوی نهاد های عدلی و قضایی عنوان کرد.
قربانیان تجاوزهای جنسی از مقامات عالی رتبه دولت افغانستان و مجامع بین المللی می خواهند تا مرتکبین این جنایات بشری به اشد مجازات محاکمه نمایند این در حالی است که یک ماه و نیم پیش هشت مرد مسلح با یونیوفورم پولیس به دختر دوازده ساله ی در روستای قلبرس و پنج مرد مسلح دیگر به دختر دیگری زیر سن پانزده سال در ولسوالی کلفگان ولایت تخار به شکل گروهی تجاوز جنسی نموده بوده اند.
کمسیون های مستقل حقوق بشر نهاد های حمایت کننده از حقوق زنان نسبت به افزایش خشونت ها علیه زنان و تخطی های حقوق بشری در شمال افغانستان ابراز نگرانی می نمایند این در حالی است که خانواده های قربانیان جنایات بشری می گویند که این نهاد ها به جای ابراز نگرانی باید مقامات را در دولت افغانستان تحت فشار قرار دهند که تا مجرمین جرایم متعدد را در این کشور به عوض حمایت از آنان، آنان را مورد پیگرد و مجازات قراردهند. منبع:رادیوی ازادی


ویدا صمدزی دختر شایسته جهان

                                                         
                                                            



ویدا صمدزی بانوی شایسته جهان در سال 2004 میلادی

ویدا دختر شجاع و زیبا در سال ۱۹۷۸ در کابل  زاده شد. او در سال ۱۹۹۲ به همراه خانواده‌اش به پاکستان و از آنجا ،در سال ۱۹۹۶ به آمریکا مهاجرت نمودند. ویدا تحصیل‌کرده رشته تبلیغات و ارتباطات گفتاری از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا است.دختر شایسته جهان ازافغانستان در سال 2004 است. او نخستین دختر افغان است که ، در یک جشنواره زیبایی بین‌المللی شرکت کرده و موفقیت بدست آورده است. ویدا امریکائی افغان الاصل است و همین اکنون در امریکا اقامت دارد.
ویدا سه بار در مسابقات بين المللی اشتراک کرده که در هر سه بار چندين جايزه برده و تا اندازه ای پول، تحايف،تکت طياره و بعضی چیزهای دیگر بدست آورده است. ویدا اکنون مصروف کمک های بشری است او در مصاحبه خود در کابل پرس گفت: " من يکسال قبل 10000$ به کودکان يتيم افغانستان فرستادم به معيوبين1000
$ فرستادم و به آسيب ديدگان سونامی500$ فرستادم." او چنین ادامه داد.
من از آن سفر تجربيات زيادی آموختم. اعتماد به نفسم زيادتر شد. با بيشتر از 70 دختر با کالچرهای ( فرهنگ ها) متفا وت آشنا شدم، بسياري شان هنوز با من دوست هستند، يک مملکت نو را ديدم  و از مکان راحت هميشگی خود خارج بودم و به حالتی سخت و مشکل بودم که باعث مستحکم ساختنم شد. از همه مهمتر به کارهای اجتماعی،کمکهای مالی و کارهای داوطلبانه مشغول شدم.
ویدا صمدزی در سال 2004 به نمایندگی از کشور افغانستان در مسابقه
دوشیزه زمین در فلیپین شرکت کرد و به موفقیت دست یازید. اکثریت زنان جوان و دختران افغان در خارج کشور این عمل ویدا صمدزی را ستوده ، موفقیت و سرفرازی او و سایر دختران افغان را در راستای برآورده شدن آرمان های والای شان ،آرزو نموده و پشتیبانی خود را اعلام نمودند.

دختران دانش آموز در کندز با تهدید های خانوادگی و پذیرش مفکوره های سنتی مواجه اند


                                       


شنبه (4 سرطان)
ریاست امور زنان ولایت کندز از وضعیت دختران دانشآموز در نقاط دوردست این ولایت نگران است. این ریاست میگوید، شکایات زیادی را دراین اواخر دریافت کرده است که نشان میدهد دختران مناطق دوردست کندز در  پیشبرد تعلیم و تربیه با مشکلات زیادی مواجهاند.
خانم نادره گیاه، رییس امور زنان ولایت کندز میگوید که از وضعیت دختران این ولایت نگرانی دارد. وی ناامنی و عدم ادارهی دولتی و همچنین عدم حاکمیت قانون را از اساسیترین چالشها در پیشبرد امور تعلیمی دختران می‏خواند. وی هچمنین میافزاید که تهدید خانوادهها، ترویج مفکوره‏های سنتی وعنعنوی و ترس و واهمه در بین اعضای خانواده مبنی بر بیرون شدن دخترانشان از خانه، مواردی‏اند که در حال حاضر دختران روستاهای این ولایت به آن روبرواند.
براساس اطلاعات ریاست امور زنان کندز از ولسوالیهای چهاردره و دشتارچی، مواردی در این دو ولسوالی وجود دارند که تاثیری بد بر روحیه دختران گذاشتهاند. رییس امور زنان ولایت کندز میافزاید که این نگرانیها را با مسوولان امنیتی شریک ساختهاند؛ ولی تا هنوز برای حل آن اقدامی صورت نگرفته است.
خانم نادره گیاه درعین حال از مردم میخواهد تا در مورد آینده‏ی دختران‏شان، به‏موقع اقدام کنند و نگذارند که اطفال و دخترانشان بدون تحصیل زندگی را ادامه دهند. زهره و حلیمه دو زن روستایی نیز از مشکلات بر سر راه تحصیل دختران‏شان رنج میبرند، این دو خانم دلیل اصیلی بیسواد ماندن فرزندان بهویژه دخترانشان را به مردانشان نسبت می‌دهند و می‏گویند، اگر مردان‏شان در بیرون از منزل با مردان دیگر کشیدگی داشته باشند، هردو جانب دختران شانرا به مکتب نمی‏گذارند که درین صورت قربانی هردو جانب، دختران معصوماند که نمی‏دانند آینده‏ی‏شان چه خواهد شد.
منبع: ثبوت

تکان دهنده ترین تجاوزات در دو سدهً اخیر

                                                                        
خواهر عزیز شیرین جان نظیری سلام!
مطلبی را که در مورد زنان برایت فرستاده بودم ،امروز وقتی دوباره مرورکردم چند اشتباه تایپی داشت آن را اصلاح کردم واینک دوباره برایت میقرستم تا از متن آخرین استفاده شود. سرفراز وموفق باشید. برادرت
کاندید اکادمیسین سیستانی

          وضع زنان دردورۀ حکومت اسلامی ربانی


تجاوز دسته جمعی برزنان یک دیوانه خانه:
با ورود تنظيمهاى جهادى در کابل و آغاز جنگها بخاطر کسب قدرت بيشتر، زنان متحمل بدترين و وحشيانه ترين نوع خشونت هااز جانب مردان مسلح شده اند که قلم از گفتن آن عار دارد. در اين دوره از تاريخ کشور تنها در کابل آنطور که من و هزاران کس ديگر از باشندگان کابل ديده ایم  و از دوستان و وابستگان مصيبت ديده خود شنيده ايم ،زنان مورد تجاوز دسته جمعى گروه هاى مسلح قرار گرفتند و چنان بى رحمانه مورد خشونت قرارداده شدند که حتى شکم زنان دريده شد و يا پس از تجاوز پستانهاى شان بريده ميشد و در بيرل هاى خالى ذخيره ميگرديد و کشته و لاشه آنها لُخت وبرهنه به جاده ها پرتاب ميشد تا ترس و رعب در دل مخالفان تنظيمى ايجاد کرده باشند.در کوته سنگى و تشناب هاى پوهنتون کابل بيرلهاى پر از پستانهاى بريدۀ زنان ديده شده است .
از جنايات ديگر تفنگ داران تنظمى يکى اينست که بر بيمارستان زنان مريض عقلى و عصبى حمله بردند و تمام آنان را مورد تجاوز جنسى قراردادند.
 سازمان عفو بين‌المللی در راپور سالانه (سپتامبر۱۹۹۳) خود گزارش داد که:« مطابق اخبار واصله در طی سال ۱۹۹۳ گروه‌های مسلح مجاهدين به يک ديوانه‌خانۀ زنانه در کابل هجوم برده و زنان مريض آن شفاخانه را مورد تجاور جنسی دسته‌ جمعی قرار دادند. در چنان عمل قبيح انتقامگيری که حتی ديوانه ‌خانۀ زنانه نيز از آن مصوون نماند. نزد آن دسته از مجاهدين که به اين عمل دست زدند، حتی اين تصور موجود نبود که شوهر، برادر، يا پسر کدام زن مربوط کدام گروپ از مجاهدين مخالف‌شان ميباشد.»
بریدن پستان زنان:
دراواخرسال ١٩٩٢ که کابل را ترک گفتم و به مزارشريف رفتم، در کمپ آوارگان کابل در ليسه سلطان رضيه بايکى از استادان پولى تخنيک آشناشدم که او هم در آن کمپ پناه آورده بود. او تعريف ميکردکه پس از جنگ هاى ميان تنظيمى ماه اسد١٣٧١، روزى با خانمم به موتر خود سوارشدم و خواستم براى احوال پرسى خشويم که در ناحيه ده بورى سکونت داشت برويم ،خانه ما در کارته مامورين قرار داشت ، از جاده سيلوى مرکزى بطرف ده بورى حرکت کردم . همينکه در سرک اول سيلو رسيدم يکى از افراد مسلح تنظيمى جلومرا گرفت و دستور داد از موترپائين شوم ، پائين شدم و گفت به آنسوى جاده برو، سرپوش آن بيرل را بلند کن و داخل آن را ببين ، چنين کردم و ديدم بيرل پراز پستانهاى بريده شده زنان است. بلادرنگ از ديدن آن صحنه تکان خوردم و دست بسوى بينى خود بردم تا جلو نفسم را بگيرم، فرد مسلح گفت : اگر ميخواهى که پستانهاى زنت بريده نشود، موتر را بگذار و تو وزنت از اينجا دورشويد! گفتم بچشم ، بعد به زنم گفتم : از موتر پائين شو! و بسرعت از آنجا فرار کرديم و همينکه بخانه رسيدم ، تصميم گرفتم هرچه دارم بفروشم و از وطن فرار کنم و اينک تا اينجا رسيده ايم و ميخواهم به روسيه بروم.متاسفانه نام اين استاد فراموشم شده و الا از ذکر نام او دريغ نميشد.
در همان کمپ از يکى ديگر از آوارگان شنيدم که روزى ، يکى از اقاربش از جاده سيلو ميگذشت ، هنگام عبور يکى از افراد مسلح تنظيمى صداميزند، او بيادر ايستاده شو! سپس فردمسلح با پاکتى پلاستيکى نزديک مى آيد و ميگويد : ميدانم مدتهاست گوشت نخورده اى، بيااين پاکت گوشت رابگيرو ببرو بخور و دعاى سرما را بکن! مرد پاکت را ميگيرد وبه خانه مى آورد و وقتى سرپاکت را باز ميکند، مى بيند چندتا پستان بريده شده زن در لاى کاغذ پيچيده شده است . مرد از ديدن آن فرياد ميزند و نفرين خود را به هرچه تنظيمهاى مسلح است ميفرستد.
صلیب کشیدن زنان
آمرجنائى حوزه امنيتى شهرنو کابل که من او را مى شناسم و از تحصيل کردگان پوليس درآلمان بود، در مسکو برايم از چشم ديد خود تعريف کردکه : در بالاى دروازه هاى رياست ترافيک کابل واقع در سه راهى منار عبدالوکيل خان، زنان رابرهنه به صليب کشيده بودندتا رهگذران آنها را ديده دچار ترس و وحشت گردند. در کارته ٣ و ده دانا و شاه شهيد از تجاوز دسته جمعى بر زنان مسن پيچه سفيدى که براى حفظ اثاثيه منزل خود باقى مانده بودند،خبر داده شده و در مکروريان سوم دخترى که قرار بود از طرف يکى از قوماندان جهادى مورد تجاوز جنسى قرار گيرد، دخترک براى حفظ ناموس خود از منزل پنجم خود را بزير پرت کرد و دردم جان داد.و فرداى آن مردم دست به تظاهرات زدند و خواستند اين جنايت را برخ رياست جمهورى استاد ربانى بکشند، اما افراد مسلح بر تظاهر کنندگان شليک کردند و چندتا را مجروح ساختند و مظاهره خاموش گشت.
در تايمنى وات پدرى از جانب قوماندانى جهادى مجبور ساخته شدتا دخترش را در اختيار او قرار بدهد، پدر که تا آن روز چنين وضعيتى را نه از روسهاى متجاوز ديده بود و نه از تجاوز انگليس ها شنيده بود، ولى آنروز از جانب برادران جهادى خودمى شنيد، دخترش را در تشناب منزل خود سر بريد وسرش را در پطنوس گذاشت و روى آن دستمال تميزى کشيد و در جلو افراد اعزامى قوماندان گذاشت.
در خيرخانه تازه عروسى که تازه به خانه بخت خود قدم نهاده بود توسط افراد تنظيمى از منزل شوهربزور بيرون کشيده شد و چون شوهر به دفاع پرداخت هماندم توسط افراد مسلح متجاوز کشته شد و تازه عروس به پوسته مربوطه درآن حوالى برده شد و سه شبانه روز بر اين تازه عروس دسته جمعى تجاوز صورت گرفت و وقتى که ديگر دختر از هوش رفته بود او را به خانه اش برگشتاندند ولى ديگر دير شده بود و تاشفاخانه نرسيد ودر راه جان داد. رهبر اين گروه امروز با افتخار از جهاد ومجاهدين خود ياد ميکند و برمردم منت ميگذارد. افراد همين رهبر تنظيمى در افشار پس از تجاوز برزنان محله آنان را کشت و چاه هاى منزل را از مرده انسانها انباشت.
ولادت جبری زنی درپیش چشم تفنگداران جهادی
از همين مجاهدين اين داستان حکايت ميشود که زن حامله اى را که وابستگانش ميخواست به بيمارستان ببرد تا طفل تولد کند، افراد تنظيمى آن زن را اجازه نداده بود تا به شفاخانه برسد و مجبور ساخته بودند تا در حضور خودشان بزايد. افزون برين زن را برهنه کرده و گفته بودند ما زاييدن زن( مادرخود) را نديده ايم که چگونه بچه بدنيا مى آورد، بايد روبروى ما بچه بزايى تا ببينيم که چگونه ميزايى! و زن بدبخت با فرياد هاى که گوش آسمان را ميخراشيد بچه بدنيا مى آورد وبعد بکسانش اجازه ميدهند تا مريض را بخانه ببرند.
تجاوز برزنی هنگام وضع حمل:
من خود به در ملتون(دارو فروشى) واقع در بى بى مهرو داخل شدم تا داروى مورد نياز خود را بخرم ، از ورود مجاهدين بکابل دوسه روزى بيشتر نميگذشت. ديدم رئيس نشرات وزارت اطلاعات و فرهنگ که او را از قبل مى شناختم آنجا نشسته است و اشک در چشمانش حلقه زده است،پرسيدم خيريت است ؟ گفت : چند لحظه پيشتر مردى آمد تا دوا بخرد و گريه ميکرد، ما علت گريه اورا پرسيديم ، جواب داد: ديشب زن برادرم که وضع حمل داشت برادرم او را ميخواسته به زایشگاه ملالى ببرد، با خانم خود تا کنار سرک آمده تا اگر تاکسى پيدا شود بگيرد و مريضش را به شفاخانه برساند، ناگاه موتر جيپى متعلق به مجاهدين از سرک ميگذرد و توقف ميکند ومى پرسد خيريت است؟ برادرم ميگويد: خانمم مريض است ميخواهم او را براى ولادت به شفاخانه ملالى ببرم اگر شما لطف کنيد و اين مريض را تا شفاخانه برسانيد از شما خوش ميشويم ، سرنشينان جيپ ميگويند بفرمائيد ، ما شمارا به شفاخانه ميرسانيم ، بعد برادرم و خانمش به موتر سوار ميشوند، موتر وقتى در چاراهى شفاخانه قواى مرکز ميرسد بسوى زايشگاه ملالى نمى بچرخد، برادرم صدا ميزند که شفاخانه اينطرف است ، ناگاه با قنداق تفنگ بر پشت گردن برداردم زده ميشود و او را از موتر بزير پرت ميکنند و زن مريض را با خود ميبرند، چند ساعت بعد مرده زن را در همانجا که از سرک برداشته بودند پرت ميکنند، اينست رحم و شفقت مجاهدين و اينست حکومت اسلامى ! اکنون برادرم در شفاخانه بستر است و آغاز اين بدبختى را بعد از آنکه به هوش آمد براى ماحکايت کرد. يقيناً اگرخلع سلاح صورت بگيرد و مردم ديگر ترسى از مجاهدين نداشته باشند شايدهزاران داستان تکاندهنده از اينگونه را باز خواهند گفت و خواهند نوشت.
نفرت انگیزترین عمل یک قومائدان جهادی  در فاریاب :
روزنامه "آتش" شرم آور ترین حادثه برخورد دوقوماندان جهادی را از
سال ۱۳۶۷ خورشیدی ،  گزارش داد که نظیران را تاریخ حتی در حملات  چنگیز خان براین کشورهم به یاد ندارد. آتش تصریح میکند که در ۱۷ حوت سال ۱۳۶۷ جنایت بی نظیری توسط قوماندان حبیب الله بیگ و معاون او قیوم بیگ در ولسوالی قیصار ولایت فاریاب در قریه کوهی  صورت گرفت.آنها پس از مغلوب کردن رقیب خود قوماندان اسماعیل ،بخاطرنمایش قدرت خویش، بعد از کشتار تمامی مردان قریه، تمام زنان قریه کوهی را که اضافه از۷۰ زن ودختر می شدند، بازور کلاشینکوف وادار ساختند تا تنبان های خود را   از تن بکشند ودر جلو اسپان شان بسوی بازار ولسوالی بدوند.
قوماندان حبیب الله بیگ ازجمله  قوماندان های نیرومند شمال مربوط حزب حرکت انقلاب اسلامی به رهبری مولوی نبی محمدی  و قوماندان اسماعیل رقیب او مربوط جمعیت اسلامی آقای برهان الدین ربانی  بود که  هر دو قوماندان به دولت داکتر نجیب پیوسته بودند و بخاطر تسخیر بازار ولسوالی و گسترش نفوذ خود به کرات با یکدیگر در گیری های خونین نموده بودند.
پیشینۀ دشمنی این دو قوماندان به زمان جهاد مردم افغانستان علیه اتحاد شوروی وقت برمیگردد و اما بعد از اینکه این دو قوماندان جز ملیشه های دولت نجیب الله شدند چندین بار دهکده های یکدیگر را مورد تاخت و تاز قرار داده خونین ترین جنگها را در قیصار براه انداختند.
قیصار در شرق ولایت فاریاب موقعیت دارد که دارای ۱۱۳ قریه خورد و بزرگ میباشد و با ولایت بادغیس هم سرحد است .
در جمع هزاران نوع جنایات جنگی که در افغانستان توسط تنظیم های مسلح در گیر جنگ، در سه دهه اخیر صورت گرفته است،جنایات گروه های مسلح متخاصم ولسوالی قیصار بویژه جرایم ضد بشری قوماندانهای ولسوالی های فاریاب به ندرت تکرار شده است .
شاهد عینی جنگ، کارمند بازنشسته صحی آقای خالدار خان در باره قصه های فراموش نا شدنی و به قول او خاطرات غم انگیز جنگ میگوید:"درشام روز ۱۶/ ۱۲ /۱۳۶۷که باران هم به شدت می بارید عساکر حبیب الله بیگ قوماندان بالای قرار گاه اسماعیل قوماندان در قریه کوهی واقع شرق ولسوالی قیصار حمله نمودند وبعد از چارساعت جنگ و در گیری شدید افراد اسماعیل را در هم شکسته و مجبور به عقب نشینی ساختند و دهکده کوهی را متصرف شدند."اسماعیل قوماندان بطرف شهر میمنه مرکز ولایت فاریاب در آنشب فرار کرد و تا ماه ها همچنان متواری بود.افراد حبیب الله بیگ بعد از تصرف کوهی به تلاشی خانه به خانه پرداخته و ده ها زن،طفل و مرد سالخورده را به قتل رساندند."
خالدار خان میگفت که ساعت شش صبح ۱۷ حوت ۱۳۶۷(فردای شب جنگ) جهت کمک به زخمی ها با یک کارمند دیگر صحی به ساحه جنگ فرستاده شد .او چشم دید خود راچنین حکایت کرد:"هنوز به منطقه جنگ نرسیده بودیم که شماری از زنان بی تنبان را در حالی دیدیم که افراد مسلح در چار سمت شان حرکت میکردند و زنان با گریه و زاری به جنگجویان التماس میکردند که رحم کنند و اما افراد بیگ با خنده و دشنام ، عذر و زاری این اسرای بیچاره را که هرگز در جنگ ها دخیل نمی شدند و کاری به منافع قوماندانها نداشتند پاسخ می دادند."
آقای خالدار افزود که بعد از ورود در قریه کوهی  ده ها انسان و مواشی مرده را در کوچه های دهکده دیده است.بسیاری از جنایات جنگی و جرایم ضد بشری گروه های مسلح قیصار شباهت به اعمال درج شده درتاریخ چنگیز خان و تیمور لنگ دارد.
چنگیز و تیمور دو جهانگیر شرق در قرن ۱۳و ۱۵میلادی ، که اولی از مغلستان و دومی از ازبکستان برخاسته بودند و برای تسخیر کشور ها به جنگ های خونین دست یازیدند وجنایات ضد بشری هولناکی را ثبت تاریخ بشر نموده اند.
افسر بازنشسته امنیت دولتی قیصار که نخواست اسمش فاش شود و در زمان جنگ به طرفداری از حبیب بیگ فعالیت میکرد میگوید:"گرچه قوماندان بیگ و اسماعیل خان بخاطر حکمرانی و تصرف کامل قیصار جنگهای زیادی نموده اند که از جمله چند جنگ شان بسیار خونبار و وحشیانه بود."
افسر امنیت دولتی افزود:"درجنگ حوت سال ۱۳۶۷ که قیوم بیگ معاون حبیب الله بیگ آنرا رهبری میکرد و منجر به شکست اسماعیل قوماندان شد جهت انتقام و عبرت نشان دادن به مردم کوهی و دیگر دشمنان، زن های منطقه اسماعیل
قوماندان ، بی تنبان به سرک ها کشانده شدند"
او ادعا کرد که به تعداد بیشتر از هفتاد زن بی تنبان را بعد از اینکه از جاده شرقی شهر بزور عبور داده شدند و بی سرنوشت رها گردیدند به خانه خود پناه داده و به کمک همسایه ها برای آنها تنبان تدارک کرده است.
هتک حرمت ، قتل مردم بیگناه و تجاوز جنسی دستجمعی بالای مناطق مغلوب در مربوطات ولایت فاریاب توسط قوماندانهای مسلح به کرات صورت گرفته است که به گونه نمونه میتوان از کشتار بی رحمانه۷۲ تن مرد،زن وطفل در سال ۱۳۷۰ توسط شراب بیگ قوماندان یاد آور شد. گفتنی است که مقتولین از جمله پسران کاکا و اقارب شخص شراب بیگ قوماندان نیز بودند که بنابر رقابت های خانواده گی بعد از تجاوز جنسی دستجمعی دریک شب به قتل رسانده شدند.شراب بیگ یکی از معاونین رسول پهلوان و رسول پهلوان معاون جنبش ملی اسلامی به رهبری جنرال دوستم بود که درسال ۱۳۷۴ به قتل رسید.روشن شدن قضایای جرایم ضد بشری جنگسالاران افغان ،کار بیشتر و امکانات زیاد تر ضرورت دارد تا ثبت تاریخ جنایات جنگها گردد.
عبدالصمد باشنده قریه کوهی قیصار که فعلا در مزارشریف دوکانداری میکند میگوید:"من در آنشب سیاه در فاصله دو کیلومتری قریه خود بودم صدای فیر راکت و هاوان و ماشیندار ها را میشنیدم و دود وآتش منازل حریق شده را می دیدم اما جرات رفتن به منزل خود را نداشتم ."
آقای صمد با اطمینان گفت که بخش بیشتر جنایات انجام داده شده بالای دهکده اش توسط سه قوماندان با صلاحیت حبیب الله بیگ هر یک مله خان ،نوری قوماندان و غلام سخی به دستور قیوم بیگ انجام یافته است .
اکثر قوماندانهائیکه جرایم هولناک جنگی و ضد بشری را انجام داده اند از مناطق اصلی خود نقل مکان کرده اند و تعدادی هم در جریان جنگهای سه دهه اخیر کشته شده اند.از جمله سه قوماندان که آقای صمد آنها را متهم به انجام جرایم ضد بشری در قریه کوهی نمود. مله خان توسط اسماعیل قوماندان بعد از گذشت اضافه از یکسال حادثه "زنان بی تنبان" در سال ۱۳۶۹ به قتل رسید که بعد از آن شخص اسماعیل قوماندان در یک کمین نابود شد و کمی بعد تر از آن حبیب الله بیگ بنابر مرض سرطان خون در گذشت .عاملین و متضررین درجنگهاو قضایای  شرم آور، به مشکل حاضر به سخن گفتن با رسانه ها میشوند و اما آقای صمد با چشمان اشک آلود مرگ مادر خود را درین حادثه تایید میکند.او گفت که مادرش قبل از اینکه به چنین شکل شرم آور حتک حرمت شود بنابر نپذیرفتن دستور مهاجمین قوماندان بیگ به ضرب کلاشینکوف در شب ۱۷ حوت کشته شده است.
در کنوانسیون های چارگانه ۱۹۴۹ ژینو جرایم ضد بشری بصورت مکرر منع قرار داده شده است و طبق احکام تمام میثاق های بین المللی و از جمله پروتوکول 2 الحاقی کنوانسیون های ۱۹۷۷ژنیو،عاملین جنایات ضد بشری باید مورد پیگرد قانونی قرار گیرند. (آژانس خبری آتش ۷/۸/ ۲۰۰۸ )