آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Monday, June 6, 2011

شانه در شانه ی پامیر ، بلند ایستادی

یکبار دیگر مردی از کهستان های بلند شهامت و غرور به خاک افتاد و به خون غلطید...

دوشنبه ۰۹ جوزا ۱۳۹۰ ساعت ۲۰:۵۴ | نوشته شده توسط نادیه فضل

یکبار دیگر آیینه ی در برابر عقیم بودن های ما قرار گرفت...

یکبار دیگر کودکی از محبت پدر محروم شد، قلب مادری ذره ذره شد و زنی همسرش را به خدا سپرد.

یکبار دیگر آیینه ها در برابر ما ایستاد تا اگر اینبار بتوانیم خودرا ببنیم که چقدر درد در ریشه های ما جا گرفته است.

ایکاش می شد جای پرپرک زدن های بی مورد، یک دقیقه اندیشید و ریشه های درد را جستجو کرد.

من هر چند خیلی سالهاست از دیار آزاده ها دورم، خیلی سالهاست که دیده به راه برگشت قافله ی غرورم که راهش را گم کرده است و خیلی سالهاست که تلخ می نوشم و تلخم...

حقی برای خودم هیچگاهی نمی دهم که برای دلاوران زخمیی خاکم بگویم چه باید کنند؟

من این حق را ندارم، اما این حق را برای خودم میدهم که از معامله گران خون دلاوران وطن سربلندم بخواهم که حق معامله کردن بر خون این مردان را ندارند.

اگر آشتی با جنایتکاران طالب را روا میدارند، این آشتی را فقط با خانواده های خود ایشان و با فرزندان خودایشان در میان طالبان واسطه شوند.

آنها حق تصمیم گیری بر تمام مردم افغانستان را ندارند.

آنهاییکه سر هموطن مرا می برند و خانواده های هموطنان مرا به خاک و خون می نشانند، هرگز  برادر من و برادران هموطنان من نمی شوند...

اهداء به روح پاک ژنرال داوود داوود و دلاورانی که خنجر نامردان ازپشت سر، آنان را به خون کشیده و به خاک افگنده است.

نادیه فضل

همزاد کوهستان

باغ، دریاچه و درـ کوچه وبام

سوگواران شب بی فرجام

همه لبریز غم و مردن بود

که تو مثل نفس تازه ی باران بهار باریدی

همه در بغض شکستن، غرق تردید به روییدن و رُستن

شاهد تلخ پذیرا شدن جبرو جهالت

شاهد فقر غم انگیز شهامت

که تو آیینه شدی...

صادق یک صبح!

درنگاه مه و خورشید

روی ابریشم گیسوی پراز خاک و غم مادر من تابیدی

وقتی دریاچه و در کوچه و بام

سوگوارشب و لبریز شقاوت بودند...
مردآزاده ی هم نسل وهم آوازدلم ـ معنی سبز غرور!

لطف باران شدی وخاک کویر نگه تلخ مرا

مثل دیباچه ی رویایی دریا کردی

وقتی گلخانه دگر صبح صمیمانه نداشت

تو تمامیت  آزادیی یک جنگل را

دربر آیینه ها لذت رویا کردی

مردآزاده ی هم نسل و هم آواز دلم! 

*************

مرد آزاده ی هم نسل و هم آواز دلم!

وقتی که شهرمن وزادگه ام

همه درخون

همه درخاک وتمام خاکستر

درتعفن بار نامردان خودکش

غوطه ور ـ خونین ـ زار

سیه پوش گریست

شانه در شانه ی  پامیر، بلند ایستادی

شانه در شانه ی پامیر، مردو مردانگی را باردگر

دل هرذره ی خاک، به رگ وریشه آتش زده و سوخته ی تاک شمال

به تقدس به تبرک تو نوشتی و توتفسیردگر بارشدی

شانه در شانه ی پامیر،  بلندایستادی

وتو از  عزت بالای بلند مسعود

چادر عفتی برمن و برای مادرم آوردی

تودگربار

دگربار بایکی حرف نوی

با کلام تازه

عشق را معنی و تفسیر نمودی

ای مرد!

ای سپیدار بلندآوازه

تو نوشتی ...

تونوشتی؛

کاینجا

کوچه ی دزدان یاغی

شهر تاروتلخ بی باوربه آزادی

نمی ماند هیچ!

شانه در شانه ی پامیربلند ایستادی

وقتی  اندام سپید مادر، زخم زخمین ـ خون خونین

فرومی پاشید

وقتی  چشمان سیاه مادر

مثل دوشاخه شقایق

سرخ مثل چادرش خونین، زار

دم درـ راه  ترا

در میان لحظه هایش می جُست

شانه در شانه ی پامیربلند، توشبیه صخره یی غلطیدی

مرد مغرورخراسان بزرگ!

تو شبیه صخره یی غلطیدی

ومن از درد تو در غربت خود تلخ شدم

من وتو زاده ی دردیم

رسته در فقرغرور

ما دوازنسل تباه قصه و افسانه های سربلندی های دور

ما دواز نسل تباه و تلخ، نسل بربادـ تکیه برباد

مردهمشانه ی پامیر!

آه!

تقدیر من و ما، سهم چشمان من و ما... سیاهی در سیاهی، سوگ درسوگ

شبی در پی شبهاست

نسل ما نسل غریب از ریشه ـ نسل بی خانه وتنهاست

آدمک ها، شکل های بی روح

مردهای نسل ما

شبیه بادبادک ها رنگین

تارها شان را به دست بادها داده فنا گشتند

و زنها حمل می گیرنداز خنثی

و ازآن دورهاـ از دیر، مخنث های پرازباد می زایند

از آن دورهای دور دور

در شهر ودر کهسار

دزدان صحرا رخنه کرده، تیغ می کارند

ای مرد! ای مغرور

اکنون تو جای من، جای ماـ  بر خاک غلطیدی

ای مرد! ای مغرور

هرچند سحر از کوچه های مادرمن کوچ کرده

دور دورازما...

اما از هر قطره ی خون صدیق تو

یکروز می دانم

هزاران مرد خواهد خاست

ای مرد! ای مغرور

ای پامیر

ای هم نسل تلخ و تار من اینجا

برگیسوان من

لطف صدیق دستهای تو

همرنگ دریاهای آزادی

یکبار دیگر عطر می بارد

ای مرد ای مغرورـ ای همدرد من ـ همزاد کوهستان!

از بیکران تلخ تردید

روزن باور به راه تو

پر از خورشید پر از باران

پراز عطر زلال سبز آزادی

درخشان است

ای مرد که با یک انتحار گند نامردان،  به جای من به جای ما

به خاک افتادی...

مثل کوه غلطیدی

راه توـ جای پای سبزسبز سبزستان آزادیست!

همیشه سبز می ماند...

 

نامه سر گشاده افغانهای مقیم جهان عنوانی ملل متحد



کریم پوپل                                                                                                             
 نویسندهء ویکی پیدیا 
نامهء سرگشاده به سازمان ملل متحد و سایر سازمانها و کشورهای صلحدوست جهان!!!
از آنجائیکه برای جهانیان واضح گردید؛ جنگ 33 ساله در افغانستان توسط خود افغانها سازماندهی نشده، بلکه معامله گران منفعت جو برای حصول منافع نامشروع و اهداف شوم شان این جنگ تباه کن را راه انداخته  و تا هنوز مدیریت میکنند.ایشان  ازین ملت بیچاره  وکم سواد استفاده و بهره برداری نا جایز سیاسی – اقتصادی و نظامی مینمایند. خونی ترین کشوری که تهدابش بر وحشت و دهشت گذاشته شده است، و همه روزه در قتل افغانها دست دارد؛ پاکستان میباشد.
 این پاکستان است که درسال1354 ( زمان حاکمیت داود خان) جنگ را در پنجشیر براه انداخت.
این پاکستان است که جنگ 33 ساله  را در کشور ما شعله ور ساخته است.
 این پاکستان است که بعد از از بدو تولدش، مردم کشمیر را در خاک وخون کشانیده، امنیت هند کهن( کشور بزرگ دموکراسی) را مختل ساخته است.
این پاکستان است که برای القاعده وطالبان و سایر تند روان بنیاد گرا در خاک خود بهشت برین ساخته و بخاطر اهداف غیر نامشروع ازایشان پاسداری و حمایت میکند.
این پاکستان است که سیر ِ طالبان دهشت افگن و هراست افگن را تا کشور های آسیای میانه توسعه داده است.  هر گام این جنگها  صدها وهزارن پدر را بی اولاد، هزاران طفل را بی پدر و هزاران زن را بی شوهر ساخته و این بی  گناهان  نا امید و بیخبر از همه چیز را زمینگیر میسازد.
 این جنگ اعلان ناشده صدها موسسات عام المنفعه این وطن را به آتش کشیده است، موسسات تعلیمی را میسوزانند تا این ملت همینطور کورو بیسواد باقی بماند. همین اکنون " آی. اس. آی."  پاکستان اطفال پاینتر از سن 15 را پرورش انتحاری داده به کشور ما غرض انتحار نمودن روانه میدارد.
همه جنایات بشری،بر ضد کنواسیونها و میثاقهای پذیرفته شده در سازمان ملل متحد ( فروش اطفال و  زنان، تبدیل اعضای بدن انسان ،قاچاق انسان، مدرسه ها وتعلیمات دهشت افگنی، کاپی کاری غیر قانونی اسناد،  فیلمها ویدوها ادویه جات و  صنایع  مشهوربوده امتیاز قانونی صدها کمپنی خارجی را  غیر قانونی از خود ساخته است. ) همه و همه در پاکستان مرعی الاجرا است.
  باالاثر این جنگ های تحمیلی؛ غربت مرگ ومیردرین کشور تابه سرحد 60فیصد  بالا رفته است و حیات  چندین نسل آینده ما نیز زیر سوال خواهد درآمد.یکی از دلایل واضح اینست که پاکستان پناگاه خطر ناکترین قاتلین و جنایت کاران فراری سایر کشور ها میباشد. از انها صرف بیشتر در جنگ افغانستان و بعدا" کشمیر و سایر نقاط مطمح نظر پاکستان صورت میپذیرد. آیا در جهان نیرویی وجود ندارد که جلو این همه جنایات  تبهکارانهء ضد بشری را سد شود؟ 

بنا"ً فریاد  افغانهای مقیم جهان در دهمین سالگرد صدور قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد در مورد افغانستان؛ چنین بلند میشود                                                                                               
 ای سازمان ملل متحد !!! و ای کشورهای جهان !!! باوجودیکه هرشب در تلویزونهای خویش سربریده زنان ومردان واطفال مارا می بیند؛ تخطی و غیر قانونیت را می بینید؛ شما درقرن 21 مشاهده میکنید  که طالبان دوجوان را  که باهم  محبت دارند،  آنهاراسنگسارویا سرشان را با کارد میبرند؟
 چرا مانندلیبیا دربرابر پاکستان وطالبان بنیاد گرا و تروریست عمل نمی نمائید؟  33 سال وحشت و دهشت را کسی نیست که خاموش سازد؟؟ این جنگ، تجارت واقتصاد دهها کشور جهان را مختل ساخته است.آیا این وظیفه شما نیست که  برای آوردن شرایط صلح آمیز و انسانی در افغانستان و منطقه همکاری کنید؟
ما بصراحت بشما اعلان میداریم که این کشور بالاثر جنگهای داخلی وحدت ملی و قدرت دفاعی خودرا از دست داده است. در دفاتر والی ها عملیات انحاری صورت میگیرد؛ مراکز پی آر تی مورد هجوم تروریست ها قرار میگیرد. همه روزه کشتار مردم بیگناه و عساکر خارجی ادامه دارد؛  کسی نیست که جلوای همه عملیات تروریست را بگیرد؟ همه این رویداد های جانکاه بدلیل آن است که منبع دهشت افگنی را شما مسدود نساخته اید.از افغانستان یک مارکیت خون ساخته شده است.آنها میخواهند ما درتحت یوغ طالبان بنیاد گرا و متحجر در پیوند با اندیشه و تفکرات قرون وسطایی زندگی گذرانیم که چنین چیز غیر قابل تحمل بوده وما پذیرا نیستیم. درغیر آن سوال خواهد شد که پس سازمان ملل برای چه است؟
بنا"ً چنین شعار ها را بشما اعلان میداریم:
1- ما دیگر تحمل را از دست داده به احتجاج ، عکس العمل های شدید و بی پایان  علیه پاکستان آغاز مینماییم تا زمانیکه حرف مارا نشنوید ما از   احتجاج دست نخواهیم کشید !  
 2 - سازمان ملل یکبار با نمایندگان  روشنفکران داخل افغانستان اروپا وامریکا مجلس را دایر کنند اگراین روشنفکران حکومت را دردست داشته باشند، ما بشما تضمین میدهم که انوقت افغانستان استعداد دفاعی گمشده خودرا باز می یابد. اینها با آوردن دسپلین دولتی وحدت ملی جبری را ببار خواهند اورد وصلح خواهد آمد.                         
 3 - تحریم محاکمه نمودن پاکستان واحتمالاً غیرقانونی ساختن پاکستان به حیث یک دولت عضو س.م.م.؛ تا زمانیکه از هراست افگنی دست نبردارد!
     4  - شورای امنیت ملل متحد باید پاکستان را کشور حامی تروریزم اعلام دارد.
5- شورای امنیت بائیست تحقیقات مجدانه رااز رهبران پاکستان بخاطر اغفال جامعهء جهانی و حمایت از اوسامه آغاز نماید!
6- پاکستان باید خونبهای هزار ها شهید در حوادث گونه گون؛ در سرتا سر جهان را بخاطر حمایتش از تروریزم بپردازد!
7- گروهک های جنگجوی تروریست در خاک پاکستان، گروپ های نیابتی استخبارات پاکستان اند. باید مراکز آنان مورد حملات قرارداده شود و بکلی نابود شود!
8- ثابت شد که پاکستان مسئول مستقیم جنگ های تحمیلی سه و نیم دهه اخیر بر افغانستان است؛ لذا به پرداخت تمامی غرامات آنها به افغانستان؛ مکلف میباشد!
باحترام
افغانهای مقیم جهان