آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Wednesday, March 9, 2011

نسرین بلخی

ارسالی حمیرا ثاقب از کابل

 هشتم مارچ امسال هم گذشت اما......!!؟؟

از مسیر خانه تا پوهنتون کابل را با شتاب حرکت کردم، قرار بود ساعت 9 صبح گردهمایی شروع شود. در قسمت سرک پوهنتون کابل تعداد زیادی از زنان آمده بودند، بیرق ها و شعارها هر رهگذری را به سوی خود جلب میکرد. یک روز قبل از هشتم مارچ بود و زنانی مصمم آماده بودند تا صدایشان را برای عدالت خواهی بلند کنند. به زنان تکه های سفیدی که بر روی آن نوشته شده بود " ما عدالت میخواهیم" توزیع شده بود، من هم آن را بر روی لباسم نصب کردم احساس غرور  و نیرومندی میکردم. ناگهان دستی به شانه ام خورد. دوستم رحیمه بود: "نسرین کی آمدی؟" گفتم همین حالا و با او در میان صفوف زنان حرکت کردیم. تعداد زیادی از نیروهای پولیس سرک ها را مسدود کردند، آنها آمادگی هر نوع وضعیت فوق العاده را برای امنیت مظاهره کننده گان گرفته بودند. هر لحظه به تعداد زنان افزوده میشد. جالب اینجاست که زنان از هر منطقه و هر مکانی آمده بودند تا امروز را با اعتراض و شعار در سرک های کابل تجلیل کنند. بیرق ها بالا رفت، قدم ها برداشته شد، حرکت آغاز یافت. نقطه پایانی روبروی انیستیتوت سید جمال الدین بود. شعارها تیز و برنده تر شده میرفت. خبرنگاران زیادی به چشم میخورد که میخواستند بهترین عکیس و گزارش خود را از این گرهمایی تهیه کنند. زنان همچنان به پیش میرفتند و پولیس مراقب اوضاع در کنار آنان حرکت می نمود. زنی میگفت که طفلکم را خانه مانده آمدم تا در این مظاهره اشتراک کنم، زنی دیگر نانوا بود و دروازه نانوایی خود را بسته کرده بود تا در اینجا شرکت کند. در کنار من و رحیمه دختری دیگر هم در حرکت بود، از او پرسیدم : نمی ترسی که در اینجا حادثه ای نشود؟ چشمان دختر مملو از امید بود. با خنده به ما گفت: " چی گپا میزنی امروز روز حق گرفتن است" . شعارها یکی پس از دیگری بلندتر بود: "ما عدالت میخواهیم"، " ما خواهان قطع سنگسارها و شلاق زدن ها هستیم". احساس نمیشد که ما مسیر پر خطری را پیموده باشیم، دقایق شتابزده میگذشتند. یکی از قوماندانان پولیس نزدیک گروهی از زنان آمد و خواهش کرد که مظاهره را در همین جا ختم نمایند. نزدیک شدم تا درست بشنوم. پولیس نگران امنیت مظاهره کننده گان بود. ناگهان از میان جمع زنان داکتر ثریا صبحرنگ بود که گفت: "ما نمی ترسیم ما با کفن آمده ایم، نمی هراسیم". این جمله شجاعتی در میان زنان ایجاد کرد. داکتر عالمه و شیلا صمیمی هم در کنار داکتر ثریا گفتند : " حرکت میکنیم". موج مطالبات زنان سرک های سرد کابل را گرم نمود. احساس میکردیم که ما بسیار و بسیار زیاد هستیم. قدرت داریم و نیروی مبارزه و پیکار برای گرفتن حقوق مان. مقصد کوتاهتر از آنچیزی بود که فکر میکردیم. مسیر طولانی به نظرمان بسیار کوچک و محدود معلوم شد. زنان ایستادند، بیرق ها و شعارها همچنان برافراشته نگاه داشته شدلبخند رضایت بر لبان زنان دیده میشد، گویی صدایشان را تمام جهان شنیده باشد و حقیقت هم بود. نگاهم را دقیق ساختم. در میان زنان که برای مطالبات خود هر گونه خطری را پذیرفته بودند اما تعدادی از چهره ها به چشم نمی خورد. نمی دانم شکریه بارکزی چرا در میان مظاهره کننده گان نبود، چرا فوزیه کوفی نیامد و چراجای نسیمه نیازی خالی بود. چهره های تلویزیونی بسیاری از زنانی که به عنوان فعالان حقوق زن در صدر حکومت و نهادهای غیر حکومتی حضور داشتند اکنون در میان این زنان نبودند، از سیما سمر هم خبری نبود، از مسوولین وزارت امور زنان هم  توقعی نبود. پیش خود اندیشیدم که اینانی که با اعتماد همین زنان به قدرت رسیده اند اکنون که جای به میدان آمدن هست چرا در این روز حساس و سرنوشت ساز در کنار دیگران نیستند. چرا فریادهایشان نه در میان خطرات احتمالی و یا سرک های پرهیاهوی کابل بلکه در فضای گرم با چای داغ استدیوهای رسانه های کشور بلند میشود. میخواستم برای آنهایی که نیامدند بگویم که ما زنان هستیم حتی در شرایط سخت هستیم، میمانیم و مقابله میکنیم. بگذار تحفه های روز زن را همان کسانی بگیرند که نمی دانند هشت مارچ چه مفهوم و پیامی دارد. بگذار اینها در کنار رییس جمهور و وزیران و والیان در لیسه امانی برای شعارهای تاریخ مصرف شدۀ این زورمندان بنشینند و بی دلیل به این شعارهای وعده داده شدۀ تخیلی چک چک کنند و خندان با آنها قول های محکم دهند. ولی ما می مانیم و سرک ها را حتی با گذشت بیش از صد سال از مظاهرۀ زنان در هشتم مارچ خالی نمی گذاریم.
رحیمه را گفتم تحفۀ روز زن را گرفتی یا نی؟  و او خشنود از سوال من گفت: " ها نسرین یک چادر گرفتم و دادم به یک زن همسایۀ بی سرپرستمان که او هم چادر را فروخته برای شب، نیم کیلو گوشت برای اولادهایش خرید".  در این ملک  چادر دادن به مناسبت روز زن  رواج خوبی است. شاید فکر میکنند که مشکل مهم زنان در افغانستان چادر داشتن است که موی شان را نامحرم نبیند اما اگر از گرسنگی تن فروشی کردند مانعی ندارد، اگر اولادهای خود را از فقر بفروشند مشکلی نیست. اگر بیگناه سنگسار شوند و تازیانه بخورند کدام گپی نیست و اگر ملای قریه گفت تو بد هستی باید بد باشی ولی در کنار تمام اینها باید چادر داشته باشی چون اگر نداشته باشی تمام مشکلات دنیا بر روی این موضوع مهم می چرخد
.
وزارت امور زنان هم مانند هر سال محفل بزرگی را در لیسه امانی گرفت تا رییس جمهور بیاید و بگوید خشونت علیه زنان قطع شود و فردا نهم مارچ روز بعد از صحبت آقای کرزی تمام خشونت گران علیه زنان و ملایانی که بصورت ناعادلانه دستور سنگسار میدهند به زندان پلچرخی انتقال داده می شوند. وزیر زنان هم افتخارانه بگوید که ما خانه های امن داریم و نمی گذاریم یک زن بی سرپرست فقیر و درمانده بماند و بعد از هشت مارچ و ملیونها زن بی سرپرست و نیازمند توسط وزارت زنان در غازی استدیوم هر شب به دور از چشمان انتقام گرانشان قابلی پلو برایشان داده میشود
.
نزدیک به ده سال است که شعار حمایت از زنان در هشتم مارچ داده میشود
. ملیون ها افغانی برای چاپ شدن اعلامیه ها و شعارها به مصرف میرسد، صدها هزار دالر به محافل، مجالس و کنفرانس های دفاع از زنان با حضور شعار دهنده گان خوب اختصاص داده میشود که فقط بگویند زن افغان در خانه اش برای امشب  نان ندارد.
امروز هشتم مارچ است به یکی از دوستانم زنگ زدم که بیا من مطلبی دربارۀ زنان نوشتم، میخواهم ببینی چطور است؟
جواب او بسیار کوتاه بود: "مه امروز آمده نمی تانم، امروز وزارت به ما چادر تحفه میتن". و من موبایل را خاموش کردم تا بتوانم این نوشته را با خودم و تمام زنان واقعا درمانده از هر جا بخوانم
.