این سروده که حکا یتگر یک واقعیت تلخ ، جانکاه و انکار نا پذیری از اعمال وحشیانه و خشونتبار گروه گلبدین حکمتیار در ولسوالی چار آسیاب در برابر زنان میهن مامیباشد، به عنوان تحفه ی هشت مارچ به زنان قهرمان و ستمدیده کشورم تقدیم میدارم.
آوای زنان افغانستان
Sunday, March 6, 2011
تحفه هشت مارچ
این سروده که حکا یتگر یک واقعیت تلخ ، جانکاه و انکار نا پذیری از اعمال وحشیانه و خشونتبار گروه گلبدین حکمتیار در ولسوالی چار آسیاب در برابر زنان میهن مامیباشد، به عنوان تحفه ی هشت مارچ به زنان قهرمان و ستمدیده کشورم تقدیم میدارم.
هشت مارچ فرخنده باد
صدمین سالگرد هشت مارچ به همه خواهران عزیزمبارک
تاریخچه 8 مارچ روز آزادی زنان
هشت مارچ روز بر افراشتن درفش مبارزه علیه ستم ، تبعیض ، برابری و خشونت علیه زنان است.
از 100سال بدینسو ، مبارزه آگاهانه رسماً و علناً علیه خشونت و بی باوری به زنان جریان دارد. درین روز پر افتخار در اکثری کشور های جهان ، زنان و مردانی آزادی خواه و آگاه جامعه گرد هم جمع می شوند تا صدای اعتراض خود را نسبت به ستم و تبعیض جنسی و خشونت علیه زنان به گوش جهانیان برسانند.
در هشت مارچ سال 1857میلادی زنان كارگر كارخانه نخريسی و پارچه بافی شهر نیویارک ایالت متحده امریکا در اعتراض به شرايط نامناسب و غیر انسانی کار به جاده ها ريختند و دست به مبارزه گسترده ئی زدند و درخواست 10 ساعت كار در روز، دستمزد مساوی در برابر کار مساوی "با مردان"،حق رأی ،بهبود شرایط کار و افزایش دستمزد را نمودند.
در حالیکه این زنان از حقوق ،حقهً خود بشکل مسالمت آمیز دفاع می نمودند.دفعتاً با برخوردی مسلحانه پولیس مواجه شدند. پولیس به صفوف معترضين زن وارد شده و صفوف شان را در هم شکسته و بسياری از آنها را مجروح و حتا چندين نفر آنها را بیرحمانه به شهادت رسانیدند. این صدا های بر حق این مبارزین به سرعت انتشار یافت و در کمترین زمان از مرزهای امریکا خارج و وارد اروپا و از آنجا دامنه های آن به آسیا و افریقا نیز سرایت کردو دیری نگذشت که به چهره درخشان حق طلبی و آزادی خواهی زنان در سراسر جهان مبدل گشت.
در سال 1907بار دیگر در دورهای که مبارزات زنان برای تأمین حقوق سیاسی و اجتماعی شان اوج گرفته بود، بمناسبت پنجاهمین سالگرد تظاهرات نیویارک در هشتم مارچ، زنان دست به تظاهرات وسیع زدند و در جریان همین مبارات نخست از همه روزی را بهعنوان «روز زن» با شعار "حق رای برای زنان" مطرح نمودند.
در 23 فوریه 1909 مطابق هشت مارچ زنان شهر نیویارک تظاهرات وسیع را به اشتراک بیش از 2000 زن برگزار نمودند. در قطعنامه همین روز پشنهاد نمودند که هر سال در همین روز تظاهرات سراسری در امریکا به مناسبت « روز زن» برگزار شود.
حزب سوسياليست آمريكا طی بيانيهای اعلام كرد كه در هردو سال يك روز به اعتراضات زنان براي كسب حق رأي اختصاص يابد. ولی زنان در واقعیت آرزو داشتند که همه ساله ازین روز تجلیل به عمل آورده و روحی پیشگامان وپیشتازان نهضت زن را خشنود و مشعل آزادی زن را تابنده نگه دارند.
در سال 1910، "دومین کنفرانس زنان سوسیالیست" که کلارا زتکین یک تن از رهبران آن بود، پیشنهادی را مبنی بر تعیین" روز بین المللی زن" ارائه داشت.
زنان سوسیالیست اتریشی قبلا روز "اول ماه می" را پیشنهاد کرده بودند. ولی اول ماه می، جایگاه و مفهومی داشت که میتوانست اهمیت و جایگاه مبارزه مشخص بر سر مسئله زن را تحت الشعاع قرار دهد ازین سبب دقت روی این مسله ضروری بود.
زنان سوسیالیست آلمان، به 19 مارس موافق بودند. ولی این روز نیز مناسبتی قبلی با مبارزات انقلابی در سال 1848علیه رژیم پادشاهی پروس داشت که به عقب نشینی لفظی حکومت در نوزدهم مارچ همان سال، منجمله در مورد مطالبات زنان، انجامید.
در سال 1910 لئويس زيئتز نماينده حزب سوسياليست آمريكادر كنفرانسی كه در كوپنهاك برگزار شد و در آن یکصد زن مبارز از هفده كشور حضور داشتند پيشنهاد اينكه يك روز در سال به عنوان روز جهانی زن (حق رأی برای زنان) ناميده شود و زنان سراسر جهان در آن روز به راه پيمايی و تظاهرات دست بزنند، را مطرح ساختندو كلارا زتكين عضو حزب سوسيال دموكرات آلمان " کلارا زتکین به زنان خطاب کرده میگفت( زنان آگاه ومبارز شما درابتدای کار تان با مشکلات وموانع بی شماری در راه آرمانهای تان برای آزادی صلح وهمبستگی واتحاد با زنان مواجه می شوید ولی رسیدن به این پیروزی مبارزه خستگی نا پذیر می خواهد. پشت کار داشته باشید وموقف حساس خود را درتشکیل جامعه ونقش فعال خود را درفامیل وخانواده وجامعه فراموش نکنید. برخیزید ودر راه زندگی بهتر وجامعه نوین مبارزه کنید" اين جريان را پيگری نمود.كلارازتكين يكي از رهبران شناخته شده حزب سوسياليست وقت آلمان بود·
کلارا زتکین نه تنها تضادی بین فعالیت برای حقوق زنان و مبارزه برای برقراری جامعهای عادلانه که کنترل تولید به دست کارگران باشد، نمیدید و برای تحقق هر دوی آنان مبارزه میکرد، بلکه رهایی کامل زن را تنها در بستر مناسباتی امکان پذیر می دانست که آنان را از وابستگی اقتصادی برهاند. به همین دلیل او مردها را دشمن واقعی زنان نمی دانست، بلکه روابط و مناسبات موجود را دشمن هر دوی آنان می شمرد. مارچ هر سال، همراه با برپایی جشن و مراسم بزرگداشت روز جهانی زن، نام کلارا زتکین برای ما زنده میشود، چرا که او پیشنهاد دهنده و بانی انتخاب چنین روزی در دومین کنگره ی زنان سوسیالیست در سال ۱۹۱۱ در کپنهاگ بود.
کلارا زتکین "روز ۵ ژوئیه ۱۸۵۷ در آلمان به دنیا آمد و در سال ۱۹۳۳ در شهری در نزدیکی مسکو درگذشت. او یکی از بانفوذترین چهرههای سیاسی آلمان در دفاع از حقوق زنان، دفاع از مبارزهی طبقاتی کارگران علیه نظام سرمایهداری، مبارزه علیه جنگ و فاشیسم در اوایل قرن بیستم بود.
محل تولد کلارا دهکدهای بود که ساکنین اصلی آن کارگران معدن بودند. پدر کلارا معلم این دهکده بود و شاید تحت تأثیر او بود که کلارا نیز بعدها این شغل را برای خود برگزید. سال ۱۸۷۴ که به همت آگوسته اشمیت سمیناری برای معلمان، و فعالان حقوق زنان برگزار میشود، آغاز آشنایی کلارا زتکین 17 ساله، نه تنها با جنبش زنان و جنبش کارگری، بلکه با دوست و شریک زندگی سالهای بعدش، اُسیب زتکین بود.
میپرداخت. پیوستن او در سن ۲۱ سالگی به حزب سوسیال دموکرات آلمان که در آن زمان غیرقانونی بود، منجر به دستگیر ی مکرر او و در نهایت اجبار به ترک آلمان و زندگی در تبعیدشد. در پائیز ۱۸۹۰ که فعالیت حزب سوسیال دموکرات آلمان آزاد شد، او نیز با خانوادهاش به آلمان بازگشت. کلارا در آلمان در سال ۱۸۹۹ با نقاش جوانی به نام فریدریش زوندل ازدواج کرد، اما طولی نکشید که این رابطه به شکست منجر شد.
کلارا زتکین هرگز در فعالیت های سیاسی خود نقش جنس دوم را بازی نکرد و این اجازه را نیز به دیگران نداد تا چنین نقشی را به او تحمیل کنند. او از بنیانگذاران انترناسیونال اول در سال ۱۸۸۹ و یکی از نمایندگان انقلابی در فراکسیون مارکسیستهای انقلابی حزب سوسیال دموکراسی آلمان بود. در این سال، او به همراه روزا لوگزامبورگ و کارل لیبکنشت که در سال ۱۹۱۹ ترور شدند، از این حزب جدا شده و گروه اسپارتاکوس را تشکیل دادند. این گروه، یک سال بعد، نام اتحاد اسپارتاکوس را برای خود برگزید که هستهی اولیهی حزب کمونیست آلمان را تشکیل داد. زتکین از سال ۱۹۲۷ تا ۱۹۲۹ یکی از اعضای کمیتهی مرکزی این حزب بود. او همچنین از سال ۱۹۲۱ تا ۱۹۳۳ عضو کمیتهی اجرایی انترناسیونال کمونیستی و از سال ۱۹۲۵ رئیس "کمک سرخ در آلمان" بود. در فاصلهی سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۳ در دوران جمهوری وایمار نیز او نماینده در مجلس آلمان بود. مبارزه برای کسب حقوق زنان، یکی از مهمترین زمینههای فعالیتهای سیاسی- اجتماعی کلارا زتکین بود. . زتکین یکی از پیشقراولان مبارزه برای کسب حق رأی برای زنان است. نشریهی زنان به نام "برابری"، از سال ۱۸۹۱ تا ۱۹۱۷ به همت و با مسئولیت او منتشر میشد. او در کنگرهی مؤسس انترناسیونال دوم، در تاریخ ۱۹ ژولای ۱۸۸۹، بر سر خواستهای زنان در رابطه با کسب حق رأی، انتخاب آزادانهی شغل و حمایت ویژه از زنان در قوانین اجتماعی، صریحاً به بحث با فعالان حقوق زنان میپرداخت که از منافع طبقات مرفه و سرمایهدار حمایت میکردند. او درسخنرانی خود در این جلسه چنین استدلال میکند:
"ما میدانیم که رهایی کامل زنان، نه تنها با به دست آوردن حق اشتغال میسر است و نه، تنها با داشتن حق تحصیل، اگر چه اینها نیز حقوق طبیعی و مسلم ما و حتی مقدم بر حقوق سیاسی ما هستند. گواه ما، تجربهی کشورهایی است که در آنان زنان حق شرکت در انتخابات باصطلاح همگانی، آزاد و مستقیم را دارند. در این کشورها، حق رأی، بدون داشتن استقلال اقتصادی زنان، تفاوتی واقعی در وضعیت آنان به وجود نیاورده است. اگر رهایی اجتماعی تنها با رهایی سیاسی میسر بود، بایستی در این کشورها معضلات اجتماعی زنان نیز با کسب حق رأی حل شده باشد. ما معتقدیم که رهایی زن تنها با رهایی انسان و در بیان اقتصادی آن با رهایی کار از سرمایه میسر است... اگر همین امروز تمام قوانین موجود نیز تغییر کرده و زنان نیزهمان حقوقی را که مردان دارا هستند، بیابند، باز این به معنای رهایی از استثمار اقتصادی زنان و پایان یافتن بردگی نیست."»
| |||
| |||
کارازتكين در اين كنفرانس ،پشنهاد تعيين ٨ مارچ روز جهاني زن رامطرح و قطعنامه اي را براي تصویب به كنفرانس ارائه داد.در قطعنامه كلارازتكين چهار خواسته مهم مطرح شده بود :
1 - مبارزه براي تامين حقوق مادري وحقوق كودكان
2- مبارزه بر عليه خطر جنگ
3- مبارزه براي حق راي
4- مبارزه عليه تورم وگرانی·
كنفرانس 1910 عليرغم تاكيد براهميت یک روز جهانی به عنوان سمبل مبارزه بر عليه ستم به زن ، در مورد تعيين روز مشخص برگزاري آن، به نتيجه نرسيد و به همين خاطر تا سال 1921در تاريخ های متفاوتي در يكی ازيكشنبه ها روز تعطيل عمومی ماه مارچ "روز زن " برگزار می گردید.
این کنفرانس تاریخ برگزاری نخستین مراسم «روز زن» را ۱۹ مارچ 1911 تعیین کرد. تصمیم گیری قطعی برای تعیین «روز جهانی زن» به تعوق افتاد. بعد از انتشار قطعنامه کنفرانس در مورد تعیین «روز جهانی زن»، انترناسیونال دوم از این تصمیم حمایت کرد، و نخستین تشکیلاتی بود که این روز را برسمیت شناخت.كه اين پيشنهاد در سال 1911 در انترناسيونال دوم پذيرفته شد. كه البته روز خاصی براي اين امر در نظر گرفته شود، در سال 1911 اولين روز بينالمللی آزادی زنان در آلمان، اتريش، دانمارك و سوئيس در روز 19مارچ برگذارشد.
مارچ 1911 خیابانهای آلمان، اتریش، سوئیس و دنمارک با مارش زنان به لرزه در آمد. شمار زنان تظاهر کننده در اتریش به 30 هزار نفر میرسید. نیروهای پولیس به تظاهرات حمله بردند و به لت و کوب زنان پرداختند و گروهی را دستگیر و راهی زندان نمودند.
سال 1913 "منشی عمومی بین المللی زنان" (یکی از نهادهای انترناسیونال سوسیالیستی دوم)، هشتم مارچ را با خاطره مبارزه زنان کارگر در آمریکا، بهعنوان «روز جهانی زن» انتخاب کرد. در همان سال، زنان زحمتکش و زنان روشنفکر انقلابی در روسیه تزاری و در سراسر اروپا، مراسم «8 مارچ» را بشکل تظاهرات و میتینگ ها برگزار کردند.
در سال 1914 جنگ جهانی اول درگرفت. در اروپا که مرکز جنگ بود، زنان انقلابی تلاش کردند تظاهرات 8مارس1915 و 1916 را تحت شعار مرکزی "علیه جنگ امپریالیستی" برگزار کنند. در کشورهای درگیر جنگ، طبقات مختلف به موافقان و مخالفان جنگ تقسیم شده بودند و انشعاب در صفوف جنبش زنان، مانع از برگزاری سراسری و گسترده «روز جهانی زن» شد.در سال 1917 تظاهرات زنان کارگر در پتروگراد علیه گرسنگی و جنگ و تزاریسم، بانگ آغازین انقلاب روسیه بود. 8 مارس 1917 به یک روز فراموش نشدنی در تاریخ انقلاب روسیه تبدیل شد.
در سال 1921كلارازتكين كه اين باريكی از رهبران انترناسيونال سوسياليست و در راس اين كنفرانس بود، 8 مارچ را بعنوان روز جهاني به اين كنفرانس پيشنهاد و آن را به تثبيت رسانيد· دلايل مختلفی كه بر مبناي آن 8 مارچ در اين كنفرانس انتخاب شد،قرار آتی بود:
8 مارچ ، بايد برگزار كنندگانش را به يا د مبارزه قهرمانانه زنان نساجی نيویارك بيندازد.
8 مارچ در عين حال روز قيام زنان كارگر پترزبورگ برعليه روسيه تزاري را به یاد داشته باشد.
از آن تاريخ تاكنون، عليرغم موانع بيشماروعليرغم اينكه در تعدادي از كشورها حتا برگزاري اين روز ممنوع ميباشد. ولی زنان اين روز را به عنوان روز جهانی اعتراض به ستم به زن،برگزار ميكنند· دركشور هاي مختلف، زنان بابرگزاري تظاهرات ، كنفرانس ها، تجمعات و جشنها اين روز را گرامی ميدارند. ولی در کشور های که از سوی حکومات جابر ممنوع قرار داده شده است. زنان این روز رابه شکل دعوت و محافل کوچک دایر می نمایند و خاطرات پیشینه ها را با روشن نمودن شمع ها ، روشن نگه میداند. در سال 1921 "کنفرانس زنان انترناسیونال سوم کمونیستی" در مسکو برگزار شد. در آن کنفرانس، روز 8مارچ بهعنوان «روز جهانی زن» بتصویب رسید. کنفرانس، زنان سراسر دنیا را به گسترش مبارزه علیه نظم موجود و برای تحقق خواسته هایشان فرا خواند. از اواسط دهه 1930، دنیا یک بار دیگر بسوی جنگ جهانی جدید روان شد. برگزاری تظاهرات «روز جهانی زن» در کشورهایی که تحت سلطه فاشیسم بودند، غیر قانونی اعلام شد. علیرغم این ممنوعیت، در هشتم مارچ 1936، زنان در برلین تظاهرات کردند. در همان روز، اسپانیای فاشیست شاهد تظاهرات هشتم مارچ در مادرید بود.30 هزار زن کمونیست و جمهوریخواه، شعار "آزادی و صلح" سر دادند. در پی جنگ جهانی دوم، انقلابات و جنبشهای رهاییبخش در کشورهای چندی درگرفت. چین با شمار عظیم زنان و مردانش در زمانی کوتاه گامهای بزرگی در جهت رهایی زنان به پیش برداشت. در آن سالها، عمدتاً دولتها و تشکیلات مترقی و انقلابی در بر پایی «روز جهانی زن» میکوشیدند.در دهه 1960، در کشورهای آسیا و افریقا و آمریکای لاتین جنبشهای رهاییبخش بپا خاسته بودند.
به همین ترتیب زنان مبارز جهان درفلسطین لیلا خالد، درالجزایر جمیله بوپاشا، در ایران فرخزاد درهند اندیرا گاندی، ودردیگر کشور ها انجیلادویس، ترشکوا، رابرت و غیره ودرافغانستان زنان چون ملکه ثریا، دکتوریس اناهیتا راتبزاد برای رهایی انسان حماسه ها آفریدند.
در کشورهای سرمایهداری پیشرفته نیز جنبشها و مبارزات انقلابی و ترقی خواهانه اوج گرفته بود و جنبش رهایی بخش زن نیز وسعت و دامنه چشمگیری یافت. در آمریکا و اروپا، زنان علیه سنن و قیود و قوانین مردسالارانه و احکام اسارت بار کلیسایی بپا خواستند. در جنبش زنان موضوعاتی نظیر حق طلاق، حق سقط جنین، تامین شغل، منع آزار جنسی، ضدیت با هرزهنگاری، کاهش ساعات کار روزانه ، رخصتی های بعد از وضع بارداری و غیره مطرح بحث قرار گرفت. این جنبش موفق شد در برخی از این زمینهها پیشروی کند.در تظاهرات هشتم مارچ 1969 زنان در دانشگاه برکلی در آمریکا گرد هم آمدند و علیه جنگ در ویتنام تظاهرات کردند.
در سال 1975سازمان ملل هشتم مارچ را بهعنوان «روز جهانی زن» برسمیت شناخت. بعد از خاتمه جنگ جهانی دوم و بالاخص از اواخر دهه 1970، با توسعه سرمایهداری به کشورهای عقب مانده، بخشهای بزرگتری از زنان درگیر کار و تحصیل گشتند. در عین حال، زنان همچنان در جامعه موقعیتی درجه دوم را احراز کردند و اسیر نظام مردسالاری شدند. این تفاوت ها ، مسئله زن را به چالش های زیادی مواجه ساخت.
زیراكه در 19 مارچ 1848 پادشاه پردسن در پی بحران آن سال و تحت فشار مجبور شده بود قول دادن حق رأي را به زنان بدهد كه البته با سپري شدن بحران طبيعتاً عملی نشد!)
خواست های معترضان در تظاهرات 19 مارچ سال 1911 كمابيش در تمام كشورهای مختلف جهان ، مراسمی گوناگونی برگزار كردند موضوعی اصلی آنرا کسب حق رأی ،حق تحصيلات و آموزش برابر، از ميان برداشته شدن تبعيض شغلی ،وجود دستمزدهای مساوی در برابر کارمساوی تشکیل میداد.
روز 8 مارچ تا سالهای بسيا ر تنها در تقويم كشورهای سوسياليستی به رسميت شناخته شده بود اما با ظهور موج دوم فمينيسم در كشورهای اروپایی و آمريكايی نيز اين روز به رسميت شناخته شد و در سال 1975 سازمان ملل متحد 8 مارس را رسماً روز جهانی زن ناميد.
به همین ترتیب زنان مبارز جهان درفلسطین لیلا خالد، درالجزایر جمیله بوپاشا، در ایران فرخزاد درهند اندیرا گاندی، ودردیگر کشور ها انجیلادویس، ترشکوا، رابرت و غیره درافغانستان زنان مبارزی چون ملکه ثریا، دکتوریس اناهیتا راتبزاد برای رهایی انسان حماسه ها آفریدند.
هشت مارچ روز بین المللی زنان در افغانستان پس از رویداد هفت ثور رسماً در مرکز و ولایات کشور تجلیل می گردید و از مادران و زنان پیشتاز در عرصه های مختلف تقدیر و تحسین بعمل می آمد. شیرین نظیری
موخذ: منابع خارجی
به مناسبت 100 مین سالگرد هشت مارچ
زمان ایجاد جنبش زنان در افغانستان فرا رسیده
بیانیه کمیته مشارکت سیاسی زنان و کمپاین %۵۰ زنان افغانستان به مناسبت ۸ مارچ، روز همبستگی جهانی زنان
۱۲حوت ۱۳۸۹ برابر با۳ مارچ ۲۰۱۱
"زمان ایجاد جنبش زنان در افغانستان فرا رسیده است"
صدسال پیش از امروز به ابتکار کلاراستکین یک ملیون زن به خاطربدست آوردن حق رای و آموزش برای زنان به جاده ها ریختند. از آن زمان تاکنون جامعه بشری شاهد پیشرفت زنان و دستاوردهای چشمگیری در نقاط مختلف جهان بوده است. میلیون ها زن در سراسر جهان سرنوشت خودرا در دست گرفته اند و فعالانه برای کسب حقوق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خود مبارزه میکنند. از آن زمان تا کنون عده زیادی از زنان در افغانستان نیز همواره علیه شرایط تبعیض آمیز و نامناسب زندگی خود مبارزه کرده و برای رهایی خود تلاش می ورزند. علیرغم مبارزات صدساله اخیر، امروز زنان افغانستان در شرایط دشوار و تبعیض آمیز اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی قرار دارند و با آنکه بزرگترین دانشمندان، زمامداران و بزرگان جامعه در دامان آنان تربیت میشوند ولی به موازات روحیه مسلط مرد سالاری در جامعه همواره به مثابه جنس دوم شناخته میشوند.
متأسفانه ده سال پس از برقراری اداره مؤقت، انتقالی و انتخابی هنوز جایگاه زنان در نظام سیاسی افغانستان از روی کاغذ به صحنه عمل وارد نشده و به رسمیت شناخته نشده است. آزادی های مدنی زنان به بهانه های واهی در بند کشیده میشود و زنان در محلات افغانستان از ابتدایی ترین حقوق بشری محروم میباشند. با آنکه در این مدت جامعه جهانی به منظور بهبود وضعیت اقتصادی، اجتماعی و آموزش و پرورش زنان میلیون ها دالر را اختصاص داده و ده ها نهاد ملی و بین المللی برای دفاع از حقوق زنان و بهبود شرایط زندگی آنان آغاز به کار نموده، ولی متأسفانه از مجموع این تلاش ها نتایج قابل ملاحظه ای که دگر گونی واقعی را در حیات زنان به وجود بیاورد به دست نیامده است. برخی از این نا رسایی ها و مشکلات حیات زنان را بر می شمریم.
امروزه زنان به دلیل وجود جنگ و بحران امنیت در کشور نه تنها امنیت و مصونیت خود را از دست داده اند بلکه علیرغم وجود قطعنامه سازمان ملل و تعهدات بین المللی حکومت نقش آنان به عنوان گروه های میانجی در حل منازعات نا دیده گرفته شده و دولت افغانستان با ارائه راه کارهای ناکارآمد برای مذاکره و مصالحه با مخالفان دولتی بیش از پیش حقوق زنان را در معرض خطر قرار داده است. و این در حالی است که زنان جنوب افغانستان به دلیل بودن در شرایط جنگی نه تنها قربانیان و بازندگان اصلی این جنگ بی پایان هستند بلکه پیشتر از زنان دیگر از حقوق اولیه خود محروم هستند. با این همه زنان در جرگه مشورتی صلح و کمیسیون عالی صلح نقش سمبلیک داشته و بیشتر پیش برنده نظرات حکومت بوده و هستند. علیرغم وجود حکومت مرکزی، به دلیل عدم حاکمیت قانون زنان در تمام نقاط کشور به طور یکسان از امنیت ومصونیت برخوردار نبوده و با برخوردهای قبیلوی و محاکم صحرایی روبرو اند. سنگسار، قطع اعضای بدن، قتل های ناموسی، ازدواج اجباری، بد دادن، توهین و تحقیر و عدم توجه به حقوق اولیه بشری دایما آنان را تهدید می نماید. عدم دسترسی زنان به عدالت و محاکم رسمی و فقدان حمایت های اجتماعی، خشونت های خانوادگی، سطح پایین سواد در میان زنان، محرومیت از تحصیل و بسته شدن مکاتب دخترانه، تیزاب پاشی ، آزارو اذیت دختران دانش آموز و دانشجو، آمار رو به افزایش زنان و کودکان معتاد، مشکلات بی پایان اقتصادی و اجتماعی زنان بیوه و سرپرست خانوار، مرگ و میر مادران، عدم حضور و تقرر واقعی زنان در مناصب دولتی، حضور ناچیز و کم تاثیر زنان در احزاب سیاسی کشور، عملکرد ضعیف قوای سه گانه و سایر نهادهای دولتی و … تنها گوشهیی از مشکلاتی است که زنان افغانستان با آن دست و پنجه نرم میکنند و در بستر دولت و حکومتی ضعیف و غرق در فساد اتفاق می افتد که هیچ کدام از قوای سه گانه در برابر هیچ امری خود را مسئول، پاسخگو و حسابده نمی دانند. در حالی که هر روز صدای مذاکره و مصالحه از سوی حکومت افغانستان بلند تر می شود، مخالفان بر حملات انتحاری خود بیشتر می افزایند و نیروهای نظامی خارجی برای پاسخ گویی به آنها بر گستره و میزان حملات خود بیشتر می افزایند. و در این میان خونی که بیشتر بر زمین می ریزد، خون غیرنظامیان، زنان و کودکان است. افغانستان به بهانه جنگ با تروریسم هر روز بیشتر از دیروز در گرداب جنگ فرو می رود و زندگی باشندگان این سرزمین بیشتر در معرض خطر قرار می گیرد و این خطر زمانی پررنگ تر خواهد شد که پایگاههای دائمی نظامی امریکا در این سرزمین نیز ایجاد شود. به وضوح آشکار است که این امر هم با صلای صلح طلبی حکومت افغانستان در تضاد است و هم منطقه را بیش از پیش در حالت جنگی و نظامی قرار خواهد داد و واکنش کشورهای همسایه را برخواهد انگیخت. آیا زیستن در صلح نیاز به ایجاد پایگاه نظامی دارد؟
آنچه ناگفته میماند اینکه: با این مجموعه از مشکلات و چالش های دست و پا گیر چگونه میتوان مقابله نمود و با کدام اسلوب و روش میتوان آنها را از سر راه زنان افغانستان برداشت؟
بی شک اولین گام برای رفع این موانع به رسمیت شناختن زنان به عنوان بازیگران تاثیرگذار در جامعه است. به رسمیت شناختن زنان به معنی تهی نمودن چهره نیمی از پیکره جامعه از شعارها و بیرون کشیدن آنها از چاردیواری خانه ها و حضور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی زنان در جامعه است.
در این راستا باید فکر کنیم که چگونه میتوان زنان را درتصمیم گیری های کلان که بر سرنوشت کل جامعه تاثیرگذار است، سهیم ساخت؟ چگونه میتوان مشارکت سیاسی زنان در قدرت را تأمین نمود و در پُست های دولتی، دیپلوماتیک، پارلمان و شوراهای ولایتی سهم شان را اعاده نمود؟ چگونه میتوان در حل منازعات نقش زنان را برجسته ساخت و از پایمال شدن حقوق شان در معاملات سیاسی جلوگیری کرد؟ چگونه میتوان مسأله اشتغال برای زنان را حل کرد؟ چگونه میتوان آگاهی های حقوقی زنان را ارتقاء بخشید؟ چگونه میتوان از مرگ و میر مادران جلوگیری کرد؟ چگونه میتوان نقش زنان را در دستگاه قضایی کشور تأمین نمود؟ چگونه میتوان شرایط تعلیمات ابتدایی و تحصیلات عالی را برای زنان تأمین کرد و چگونه میتوان در جهت سواد آموزی زنان اقدامات عملی را رویدست گرفت؟
یافتن پاسخ های ملی به اینها و ده ها چگونه دیگر دغدغه همیشگی کمیته مشارکت سیاسی زنان، کمپاین %۵۰ زنان افغانستان و دیگر فعالان حقوق زن است و بخاطر رفع آن راه حل های مشخص پیشنهاد مینمایند.
ما با اعتقاد به اینکه بدون رفع تبعیض جنسی در جامعه و بهبود کیفیت زندگی نیمی از شهروندان جامعه، هیچ جامعه ای به دموکراسی، عدالت و توسعه پایدار دست نخواهد یافت، مطالبات زنان را به اختصار چنین بیان می کنیم و خود را مکلف میدانیم تا جهت تحقق آن مبارزه نماییم:
۱- تلاش در جهت دستیابی به صلح پایدار و عادلانه در کشور از طریق یافتن راه حل های مسالمت آمیز و پایان بخشیدن به راه حل های جنگجویانه و مذاکرات غیر شفاف با عاملین جنگها و سرکوب.
زنان قربانیان اصلی بیش از ۳ دهه جنگ بوده اند. پرداختن به جنگ و بودن در شرایط جنگی باعث از بین رفتن بسیاری از فرصت های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و عقب ماندگی جامعه و مهاجرت میلیونها انسان از این کشور شده است. از این رو از دولت افغانستان می خواهیم به منظور دستیابی به صلح پایدار و پایان بخشیدن به منازعاتی که بیش از ۳ دهه به طول انجامیده، خواست دادخواهانه ما را پاسخ گفته و مسئولیت پذیری در مقابل قربانیان را پیش شرط هر نوع دستیابی به صلح و در صدر برنامه های کاری خود قرار دهد.
۲- تامین امنیت اجتماعی زنان ( در عرصه های کاری، ازدواج، دسترسی به سیستم قضایی عادلانه)
لازمه گام برداشتن در عرصه های مختلف اجتماعی، برخورداری از امنیت اجتماعی و آزادی های فردی است که خود دربرگیرنده امینت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و قضایی می باشد. ما از دولت می خواهیم در راستای تامین امنیت اجتماعی که موجب باز شدن درهای انکشاف اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به روی زنان می شود، تلاش عملی نماید و در گام نخست در جهت ایجادو استحکام زیر ساختار ها گام بردارد.
۳- اعلام بسیج عمومی برای سواد آموزی زنان و تخصیص منابع مورد نیاز مالی و انسانی به این امر مهم.
بسیاری از مشکلاتی که جامعه فعلی افغانستان با آن دست به گریبان است به ویژه وضعییت نابسامان زنان، بر خواسته از سطح پایین سواد و آگاهی در میان مردم است که در این میان نسبت بی سوادی در میان زنان بیشتر از مردان است. ما از دولت افغانستان می خواهیم که در عین توجه به آموزش کودکان و کسب اطمینان از دسترسی تمام کودکان این سرزمین اعم از دختر و پسر به امکانات آموزشی و تحصیلی رایگان و با کیفیت، با استفاده از امکانات و مجموعه ظرفیت های خود، در جهت رفع معضل بیسوادی در میان زنان بزرگسال اقدامات بسیارموثری انجام دهد و با اعلان بسیج عمومی برای سواد آموزی از تمام ظرفیت های داخلی و خارجی استفاده نماید.
۴- تلاش در جهت رفع قوانین تبعیض آمیز علیه زنان و گنجاندن اصل برابری جنسیتی بدون قید و شرط در تمام قوانین.
همه قوای سه گانه باید خود را مسئول و متعهد در برابر رفع قوانین تبعیض آمیز بدانند که در این زمینه ابتدا باید قوانین عادی به نفع حقوق زنان اصلاح شوند. برای تغییر کیفی قوانین نابرابر و حتی رسوم، تعصب ها و سنت های ضد زن می بایست سیاست های مشخص فرهنگی و آموزشی بلند مدت و حمایت های قانونی از طرف دولت روی دست گرفته شود و هم در سطح مکاتب و هم از طریق رسانه های عمومی تبلیغ و تکثیر شود. تجربه جهانی حکومت های مردمی که هدف پیشرفت و انکشاف کشور را دارند نشان می دهد که برای مقابله با معضل سنت های عقب مانده و تبعیض آمیز روابط قدرت می بایست سیاست های همه جانبه و طولانی مدت را در پیش گرفت.
۵- تلاش در جهت ایجاد فرصتهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برابر میان زنان و مردان
زنان به عنوان نیمی از جامعه انسانی کشور افغانستان از بسیاری از فرصتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی محروم اند. همانطور که در کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان که کشور افغانستان نیز آن را امضا نموده است، آمده است زنان باید بتوانند در کلیه انتخابات و همه پرسی ها، چه به عنوان رای دهنده و چه به عنوان کاندیدا شرکت کنند و دولت ها باید زنان را بدون هیچگونه تبعیض و در شرایط مساوی با مردان، در مدیریت کشور، یعنی در تمامی ادارات، مجامع و سازمان های دولتی، چه در داخل و چه خارج از کشور سهیم سازند.
۶- تلاش در جهت ایجاد فرصت های اشتغال برای زنان سرپرست خانوار و معلولین و معیوبین
کشور جنگ زده افغانستان دارای تعداد زیادی زنان بیوه است که بعد از فوت یا کشته شدن همسرانشان در جنگ، اکنون سرپرست خانواده های خود هستند. ما از دولت افغانستان می خواهیم که توجه ویژه ای به این افراد نماید و با ایجاد فرصت های اشتغال و سیستم تامین اجتماعی و نیز با ایجاد بیمه های خاص برای زنان بیوه، سالخورده، بی سرپرست، معلولین و معیوبین، آنان را در جهت حمایت از خانواده های خود تقویت نماید.
۷- تلاش در جهت بهبود دسترسی تمام زنان به امکانات بهداشتی و صحی
هنوز در کشور افغانستان دسترسی به تسهیلات صحی با کیفیت در سطح پاینی قرار دارد و بسیاری از زنان به دلیل عدم دسترسی به امکانات صحی ابتدایی در هنگام بارداری و یا زایمان جان خود را از دست می دهند. ما از دولت می خواهیم گامهای عملی را در راستای ایجاد امکانات لازم برای مراقبت های صحی از زنان، دسترسی آنان به خدمات بهداشتی و صحی از جمله وسایل پیشگیری از بارداری و نیز خدمات لازم در رابطه با بارداری، زایمان و دوران پس از زایمان و شیردهی به زنان را در شهرها، روستاها و مناطق محروم برداشته و برنامه های عملی خود را در این راستا ارائه نماید.
کمیته مشارکت سیاسی و کمپاین ۵۰% زنان افغانستان به بهانه تجلیل از هشتم مارچ، روز همبستگی جهانی زنان از همه زنان این کشور میطلبد تا جهت ایجاد جنبش قوی زنان افغانستان با هم متحد شوند و برای افغانستان عاری از نابرابری به مبارزه برخیزند. مطالبات و خواسته های برحق زنان این سرزمین را به مثابه شهروندان متساوی الحقوق مطرح نمایند و از دولت این کشور خواستار مراقبت های اساسی و ساختاری بهداشتی، آموزشی، رفاهی،کار و امنیت حقوقی گردند.
کمیته مشارکت سیاسی زنان و کمپاین ۵۰% زنان افغانستان
کابل- افغانستان
1- بر اساس آمار ارائه شده از سوی وزارت معارف افغانستان تنها ۱۲ فیصد از زنان افغانستان با سواد هستند.
۲- سازمان ملل اعلام نموده که افغانستان پس از نایجریا دومین کشور دارای بلندترین آمار هنگام زایمان میباشد. در این گزارش آمده که بیشترین موارد مرگ و میر مادران هنگام زایمان ناشی از بارداری قبل از سن ۱۸ سالگی میباشد.