آوای زنان افغانستان

آوای زنان افغانستان

Sunday, March 6, 2011

تحفه هشت مارچ

نجیبه آرش
این سروده  که حکا یتگر  یک  واقعیت تلخ ، جانکاه و انکار نا پذیری  از اعمال وحشیانه  و خشونتبار  گروه گلبدین حکمتیار در ولسوالی چار آسیاب  در برابر زنان  میهن  مامیباشد،  به عنوان تحفه  ی هشت  مارچ  به زنان قهرمان و ستمدیده کشورم تقدیم میدارم.
مرجان
بیا با هم به عصر خویش بر گردیم 
بیا با لحظه های داغ تاریخ همسفر گردیم 
تو نام قهرمانان را اگر پرسی؟ 
بجز چندتا نمیدانم
درون رده های داغ تاریخ  
هزاران قهرمان بوده
که بی نام و نشان مرده
تو میدانی!!؟؟
که شهرزادان شهر ما بهاران جوانی را چه بیباکانه  رزمیدند
و با عشق وطن در دل
شور در سر
سرود رزم بر لب، پای کوبیدند
هزاران رنج بردند؛ ظلم دیدند
جور نامردان کشیدند
جنایت پیشگان ، سوداگران دین
همه بد خواه زن بودند
خیالم؛ خود، از کدام مادر نزاییدند
حضور بی نقاب زن
درون دخمه ی تا ریک عصر ما
حکم مرگ  پاداش داشت
#  #  #
حکایت میکنند مردم
درون دره ی سر سبز چار آسیاب
میان کلبه ی مخروب آسیابان
زنی را نام بود مرجان
و مرجان
 زن پاکیزه سرشتی بود
ندای رزم بر داشت با دشمنان بد سرشت زن
سری همسنگری بگذاشت با مرد آسیابان
دلش بر رزم پایا شد
و عشق مردمش چون عشقه پیچان در دلش پیچید
تمام شب در سنگر 
میان غرش و توفان رگبار ها
تفنگ بر شانه می افگند   
#  #  #
قضا را یک شب تاریک و وهم انگیز
که دژخیمان سیه اندیش، براین قریه تازیدند
قامت مردان   بشکستند
قریه ویران شد، بخاک و خون یکسان شد
حکایت میکنند مردم ، از مرجان
که پاهاش را با چوب بستند ، چو سگ بر او پریدند
چادر و جا مه اش دریدند
دست هایش را بریدند
سوزش دست هایش
شعله ور شد در صدا  هایش
که گویند  آن صدا ها
نوحه های دردهیبتناک
در دل آن  کوچه ها و دره ها  پیچید۰۰۰





هشت مارچ فرخنده باد

صدمین سالگرد هشت مارچ به همه خواهران عزیزمبارک
تاریخچه 8 مارچ روز آزادی زنان
هشت مارچ روز بر افراشتن درفش مبارزه علیه ستم ، تبعیض ، برابری و خشونت علیه زنان است.
از 100سال بدینسو ، مبارزه آگاهانه رسماً و علناً علیه خشونت و بی باوری به زنان جریان دارد. درین روز پر افتخار در اکثری کشور های جهان ، زنان و مردانی آزادی خواه و آگاه جامعه گرد هم جمع می شوند  تا صدای اعتراض خود را نسبت به ستم و تبعیض جنسی و خشونت علیه زنان به گوش جهانیان برسانند. 
در هشت مارچ سال 1857میلادی زنان كارگر كارخانه‌ نخ‌ريسی و پارچه بافی شهر نیویارک ایالت متحده امریکا در اعتراض به شرايط نامناسب و غیر انسانی کار به جاده ‌ها ريختند و دست به مبارزه گسترده ئی زدند و درخواست 10 ساعت كار در روز، دستمزد مساوی در برابر کار مساوی "با مردان"،حق‌ رأی ،بهبود شرایط کار و افزایش دستمزد را نمودند.
در حالیکه این زنان از حقوق ،حقهً خود بشکل مسالمت آمیز دفاع می نمودند.دفعتاً با برخوردی مسلحانه پولیس مواجه شدند. پولیس به صفوف معترضين زن وارد شده و صفوف شان را در هم شکسته و بسياری از آنها را مجروح و حتا چندين نفر آنها را بیرحمانه به شهادت رسانیدند. این صدا های بر حق این مبارزین به سرعت انتشار یافت و در کمترین زمان از مرزهای امریکا خارج و وارد اروپا و از آنجا دامنه های آن به آسیا و افریقا نیز سرایت کردو دیری نگذشت که به چهره درخشان حق طلبی و آزادی خواهی زنان در سراسر جهان مبدل گشت.
در سال
1907بار دیگر در دوره‌ای که مبارزات زنان برای تأمین حقوق سیاسی و اجتماعی شان اوج گرفته بود، بمناسبت پنجاهمین سالگرد تظاهرات نیویارک در هشتم مارچ، زنان دست به تظاهرات وسیع زدند و در جریان همین مبارات نخست از همه روزی را  به‌عنوان «روز زن» با شعار "حق رای برای زنان" مطرح نمودند.
در
23 فوریه 1909 مطابق هشت مارچ زنان شهر نیویارک تظاهرات وسیع را به اشتراک بیش از 2000 زن برگزار نمودند. در قطعنامه همین روز پشنهاد نمودند که هر سال در همین روز تظاهرات سراسری در امریکا به مناسبت « روز زن»  برگزار شود.
 حزب سوسياليست آمريكا طی بيانيه‌ای اعلام كرد كه در هردو سال يك روز به اعتراضات زنان براي كسب حق رأي اختصاص يابد. ولی زنان در واقعیت آرزو داشتند که همه ساله ازین روز تجلیل به عمل آورده و روحی پیشگامان وپیشتازان نهضت زن را خشنود و مشعل آزادی زن را تابنده نگه دارند.
در سال
1910، "دومین کنفرانس زنان سوسیالیست" که کلارا زتکین یک تن از رهبران آن بود، پیشنهادی را مبنی بر تعیین" روز بین المللی زن" ارائه داشت. 
 زنان سوسیالیست اتریشی قبلا روز "اول ماه می" را پیشنهاد کرده بودند. ولی اول ماه می، جایگاه و مفهومی داشت که می‌‌توانست اهمیت و جایگاه مبارزه مشخص بر سر مسئله زن را تحت الشعاع قرار دهد ازین سبب دقت روی این مسله ضروری بود.
 زنان سوسیالیست آلمان، به
19 مارس موافق بودند. ولی این روز نیز مناسبتی قبلی با مبارزات انقلابی در سال 1848علیه رژیم پادشاهی پروس داشت که به عقب نشینی لفظی حکومت در نوزدهم مارچ همان سال، منجمله در مورد مطالبات زنان، انجامید.
در سال 1910 لئويس زيئتز نماينده حزب سوسياليست آمريكادر كنفرانسی كه در كوپنهاك برگزار ‌شد و در آن یکصد زن مبارز از هفده كشور حضور داشتند پيشنهاد اينكه يك روز در سال به عنوان روز جهانی زن (حق رأی برای زنان) ناميده شود و زنان سراسر جهان در آن روز به راه پيمايی و تظاهرات دست بزنند، را مطرح ساختندو كلارا زتكين عضو حزب سوسيال دموكرات آلمان
" کلارا زتکین به زنان خطاب کرده میگفت( زنان آگاه ومبارز شما درابتدای کار تان با مشکلات وموانع بی شماری در راه آرمانهای تان برای آزادی صلح وهمبستگی واتحاد با زنان مواجه می شوید ولی رسیدن به این پیروزی مبارزه خستگی نا پذیر می خواهد. پشت کار داشته باشید وموقف حساس خود را درتشکیل جامعه ونقش فعال خود را درفامیل وخانواده وجامعه فراموش نکنید. برخیزید ودر راه زندگی بهتر وجامعه نوین مبارزه کنید" اين جريان را پيگری نمود.كلارازتكين يكي از رهبران شناخته شده حزب سوسياليست وقت آلمان بود·
کلارا زتکین نه تنها تضادی بین
فعالیت برای حقوق زنان و مبارزه برای برقراری جامعه‌ای عادلانه که کنترل تولید به دست کارگران باشد، نمی‌دید و برای تحقق هر دوی آنان مبارزه می‌کرد، بلکه رهایی کامل زن را تنها در بستر مناسباتی امکان پذیر می دانست که آنان را از وابستگی اقتصادی برهاند. به همین دلیل او مردها را دشمن واقعی زنان نمی دانست، بلکه روابط و مناسبات موجود را دشمن هر دوی آنان می شمرد. مارچ هر سال، همراه با برپایی جشن و مراسم بزرگداشت روز جهانی زن، نام کلارا زتکین برای ما زنده می‌شود، چرا که او پیشنهاد دهنده و بانی انتخاب چنین روزی در دومین کنگره ی زنان سوسیالیست در سال ۱۹۱۱ در کپنهاگ بود.
کلارا زتکین "روز ۵ ژوئیه ۱۸۵۷ در آلمان به دنیا آمد و در سال ۱۹۳۳ در شهری در نزدیکی مسکو درگذشت. او یکی از بانفوذترین چهره‌های سیاسی آلمان در دفاع از حقوق زنان، دفاع از مبارزه‌ی طبقاتی کارگران علیه نظام سرمایه‌داری، مبارزه علیه جنگ و فاشیسم در اوایل قرن بیستم بود.
محل تولد کلارا دهکده‌ای بود که ساکنین اصلی آن کارگران معدن بودند. پدر کلارا معلم این دهکده بود و شاید تحت تأثیر او بود که کلارا نیز بعدها این شغل را برای خود برگزید. سال ۱۸۷۴ که به همت آگوسته اشمیت سمیناری برای معلمان، و فعالان حقوق زنان برگزار می‌شود، آغاز آشنایی کلارا زتکین 17 ساله، نه تنها با جنبش زنان و جنبش کارگری، بلکه با دوست و شریک زندگی سال‌های بعدش، اُسیب زتکین بود.
می‌پرداخت. پیوستن او در سن ۲۱ سالگی به حزب سوسیال دموکرات آلمان که در آن زمان غیرقانونی بود، منجر به دستگیر ی مکرر او و در نهایت اجبار به ترک آلمان و زندگی در تبعیدشد. در پائیز ۱۸۹۰ که فعالیت حزب سوسیال دموکرات آلمان آزاد شد، او نیز با خانواده‌اش به آلمان بازگشت. کلارا در آلمان در سال ۱۸۹۹ با نقاش جوانی به نام فریدریش زوندل ازدواج کرد، اما طولی نکشید که این رابطه به شکست منجر شد.
کلارا زتکین هرگز در فعالیت های سیاسی خود نقش جنس دوم را بازی نکرد و این اجازه را نیز به دیگران نداد تا چنین نقشی را به او تحمیل کنند. او از بنیانگذاران انترناسیونال اول در سال ۱۸۸۹ و یکی از نمایندگان انقلابی در فراکسیون مارکسیست‌های انقلابی حزب سوسیال دموکراسی آلمان بود. در این سال، او به همراه روزا لوگزامبورگ و کارل لیبکنشت که در سال ۱۹۱۹ ترور شدند، از این حزب جدا شده و گروه اسپارتاکوس را تشکیل دادند. این گروه، یک سال بعد، نام اتحاد اسپارتاکوس را برای خود برگزید که هسته‌ی اولیه‌ی حزب کمونیست آلمان را تشکیل داد. زتکین از سال ۱۹۲۷ تا ۱۹۲۹ یکی از اعضای کمیته‌ی مرکزی این حزب بود. او همچنین از سال ۱۹۲۱ تا ۱۹۳۳ عضو کمیته‌ی اجرایی انترناسیونال کمونیستی و از سال ۱۹۲۵ رئیس "کمک سرخ در آلمان" بود. در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۳ در دوران جمهوری وایمار نیز او نماینده در مجلس آلمان بود. مبارزه برای کسب حقوق زنان، یکی از مهمترین زمینه‌های فعالیت‌های سیاسی- اجتماعی کلارا زتکین بود. . زتکین یکی از پیشقراولان مبارزه برای کسب حق رأی برای زنان است. نشریه‌ی زنان به نام "برابری"، از سال ۱۸۹۱ تا ۱۹۱۷ به همت و با مسئولیت او منتشر می‌شد. او در کنگره‌ی مؤسس انترناسیونال دوم، در تاریخ ۱۹ ژولای ۱۸۸۹، بر سر خواست‌های زنان در رابطه با کسب حق رأی، انتخاب آزادانه‌ی شغل و حمایت ویژه از زنان در قوانین اجتماعی، صریحاً به بحث با فعالان حقوق زنان می‌پرداخت که از منافع طبقات مرفه و سرمایه‌دار حمایت می‌کردند. او درسخنرانی خود در این جلسه چنین استدلال می‌کند:
"ما می‌دانیم که رهایی کامل زنان، نه تنها با به دست آوردن حق اشتغال میسر است و نه، تنها با داشتن حق تحصیل، اگر چه این‌ها نیز حقوق طبیعی و مسلم ما و حتی مقدم بر حقوق سیاسی ما هستند. گواه ما، تجربه‌ی کشورهایی است که در آنان زنان حق شرکت در انتخابات باصطلاح همگانی، آزاد و مستقیم را دارند. در این کشورها، حق رأی، بدون داشتن استقلال اقتصادی زنان، تفاوتی واقعی در وضعیت آنان به وجود نیاورده است. اگر رهایی اجتماعی تنها با رهایی سیاسی میسر بود، بایستی در این کشورها معضلات اجتماعی زنان نیز با کسب حق رأی حل شده باشد. ما معتقدیم که رهایی زن تنها با رهایی انسان و در بیان اقتصادی آن با رهایی کار از سرمایه میسر است... اگر همین امروز تمام قوانین موجود نیز تغییر کرده و زنان نیزهمان حقوقی را که مردان دارا هستند، بیابند، باز این به معنای رهایی از استثمار اقتصادی زنان و پایان یافتن بردگی نیست."»

 

کارازتكين در اين كنفرانس ،پشنهاد تعيين ٨ مارچ روز جهاني زن رامطرح و قطعنامه اي را براي تصویب به كنفرانس ارائه داد.در قطعنامه كلارازتكين چهار خواسته مهم مطرح شده بود :
1 - مبارزه براي تامين حقوق مادري وحقوق كودكان
 2- مبارزه بر عليه خطر جنگ
3- مبارزه براي حق راي
4- مبارزه عليه تورم وگرانی·
 كنفرانس 1910 عليرغم تاكيد براهميت یک روز جهانی به عنوان سمبل مبارزه بر عليه ستم به زن ، در مورد تعيين  روز مشخص برگزاري آن، به نتيجه نرسيد و به همين خاطر تا سال 1921در تاريخ های متفاوتي در يكی ازيكشنبه ها روز تعطيل عمومی ماه مارچ "روز زن " برگزار می گردید.
این کنفرانس تاریخ برگزاری نخستین مراسم «روز زن» را
۱۹ مارچ 1911 تعیین کرد. تصمیم گیری قطعی برای تعیین «روز جهانی زن» به تعوق افتاد. بعد از انتشار قطعنامه کنفرانس در مورد تعیین «روز جهانی زن»، انترناسیونال دوم از این تصمیم حمایت کرد، و نخستین تشکیلاتی بود که این روز را برسمیت شناخت.كه اين پيشنهاد در سال 1911 در انترناسيونال دوم پذيرفته شد. كه البته روز خاصی براي اين امر در نظر گرفته شود، در سال 1911 اولين روز بين‌المللی آزادی زنان در آلمان، اتريش، دانمارك و سوئيس در روز 19مارچ برگذارشد.
 مارچ
1911 خیابانهای آلمان، اتریش، سوئیس و دنمارک با مارش زنان به لرزه در آمد. شمار زنان تظاهر کننده در اتریش به 30 هزار نفر می‌‌رسید. نیروهای پولیس به تظاهرات حمله بردند و به لت و کوب زنان پرداختند و گروهی را دستگیر و راهی زندان نمودند.
سال
1913 "منشی عمومی بین المللی زنان" (یکی از نهادهای انترناسیونال سوسیالیستی دوم)، هشتم مارچ را با خاطره مبارزه زنان کارگر در آمریکا، به‌عنوان «روز جهانی زن» انتخاب کرد. در همان سال، زنان زحمتکش و زنان روشنفکر انقلابی در روسیه تزاری و در سراسر اروپا، مراسم «8 مارچ» را بشکل تظاهرات و میتینگ ها برگزار کردند.
در سال
1914 جنگ جهانی اول درگرفت. در اروپا که مرکز جنگ بود، زنان انقلابی تلاش کردند تظاهرات 8مارس1915 و 1916 را تحت شعار مرکزی "علیه جنگ امپریالیستی" برگزار کنند. در کشورهای درگیر جنگ، طبقات مختلف به موافقان و مخالفان جنگ تقسیم شده بودند و انشعاب در صفوف جنبش زنان، مانع از برگزاری سراسری و گسترده «روز جهانی زن» شد.در سال 1917 تظاهرات زنان کارگر در پتروگراد علیه گرسنگی و جنگ و تزاریسم، بانگ آغازین انقلاب روسیه بود. 8 مارس 1917 به یک روز فراموش نشدنی در تاریخ انقلاب روسیه تبدیل شد.
در سال  1921كلارازتكين كه اين باريكی از رهبران انترناسيونال سوسياليست و در راس اين كنفرانس بود، 8 مارچ را بعنوان روز جهاني به اين كنفرانس پيشنهاد و آن را به تثبيت رسانيد· دلايل مختلفی كه بر مبناي آن 8 مارچ در اين كنفرانس انتخاب شد،قرار آتی بود:
 8 مارچ ، بايد برگزار كنندگانش را به يا د مبارزه قهرمانانه زنان نساجی نيویارك بيندازد.
8 مارچ در عين حال روز قيام زنان كارگر پترزبورگ برعليه روسيه تزاري را به یاد داشته باشد.
از آن تاريخ تاكنون، عليرغم موانع بيشماروعليرغم اينكه در تعدادي از كشورها حتا برگزاري اين روز ممنوع ميباشد. ولی زنان اين روز را به عنوان روز جهانی اعتراض به ستم به زن،برگزار ميكنند· دركشور هاي مختلف، زنان بابرگزاري تظاهرات ، كنفرانس ها، تجمعات و جشنها  اين روز را گرامی ميدارند. ولی در کشور های که از سوی حکومات جابر ممنوع قرار داده شده است. زنان این روز رابه شکل دعوت و محافل کوچک دایر می نمایند و خاطرات پیشینه ها را با روشن نمودن شمع ها ، روشن نگه میداند. در سال
1921 "کنفرانس زنان انترناسیونال سوم کمونیستی" در مسکو برگزار شد. در آن کنفرانس، روز 8مارچ به‌عنوان «روز جهانی زن» بتصویب رسید. کنفرانس، زنان سراسر دنیا را به گسترش مبارزه علیه نظم موجود و برای تحقق خواسته هایشان فرا خواند. از اواسط دهه 1930، دنیا یک بار دیگر بسوی جنگ جهانی جدید روان شد. برگزاری تظاهرات «روز جهانی زن» در کشورهایی که تحت سلطه فاشیسم بودند، غیر قانونی اعلام شد. علیرغم این ممنوعیت، در هشتم مارچ 1936، زنان در برلین تظاهرات کردند. در همان روز، اسپانیای فاشیست شاهد تظاهرات هشتم مارچ در مادرید بود.30 هزار زن کمونیست و جمهوریخواه، شعار "آزادی و صلح" سر دادند. در پی جنگ جهانی دوم، انقلابات و جنبشهای رهایی‌بخش در کشورهای چندی درگرفت. چین با شمار عظیم زنان و مردانش در زمانی کوتاه گامهای بزرگی در جهت رهایی زنان به پیش برداشت. در آن سال‌ها، عمدتاً دولت‌ها و تشکیلات مترقی و انقلابی در بر پایی «روز جهانی زن» می‌کوشیدند.در دهه 1960، در کشورهای آسیا و افریقا و آمریکای لاتین جنبشهای رهایی‌بخش بپا خاسته بودند.
به همین ترتیب زنان مبارز جهان درفلسطین لیلا خالد، درالجزایر جمیله بوپاشا،  در ایران فرخزاد درهند اندیرا گاندی، ودردیگر کشور ها انجیلادویس، ترشکوا، رابرت و غیره ودرافغانستان زنان چون ملکه ثریا، دکتوریس اناهیتا راتبزاد برای رهایی انسان حماسه ها آفریدند. 
در کشورهای سرمایه‌داری پیشرفته نیز جنبشها و مبارزات انقلابی و ترقی خواهانه اوج گرفته بود و جنبش رهایی بخش زن نیز وسعت و دامنه چشمگیری یافت. در آمریکا و اروپا، زنان علیه سنن و قیود و قوانین مردسالارانه و احکام اسارت بار کلیسایی بپا خواستند. در جنبش زنان موضوعاتی نظیر حق طلاق، حق سقط جنین، تامین شغل، منع آزار جنسی، ضدیت با هرزه‌نگاری، کاهش ساعات کار روزانه ، رخصتی های بعد از وضع بارداری و غیره مطرح بحث قرار گرفت. این جنبش موفق شد در برخی از این زمینه‌ها پیشروی کند.در تظاهرات هشتم مارچ 1969 زنان در دانشگاه برکلی در آمریکا گرد هم آمدند و علیه جنگ در ویتنام تظاهرات کردند.
در سال 1975سازمان ملل  هشتم مارچ را به‌عنوان «روز جهانی زن» برسمیت شناخت. بعد از خاتمه جنگ جهانی دوم و بالاخص از اواخر دهه 1970، با توسعه سرمایه‌داری به کشورهای عقب مانده، بخش‌های بزرگ‌تری از زنان درگیر کار و تحصیل گشتند. در عین حال، زنان همچنان در جامعه موقعیتی درجه دوم را احراز کردند و اسیر نظام مردسالاری شدند. این تفاوت ها ، مسئله زن را به چالش های زیادی مواجه ساخت.
 زیراكه در 19 مارچ 1848 پادشاه پردسن در پی بحران آن سال و تحت فشار مجبور شده بود قول دادن حق رأي را به زنان بدهد كه البته با سپري شدن بحران طبيعتاً عملی نشد!)
خواست های معترضان در تظاهرات 19 مارچ سال 1911 كمابيش در تمام كشورهای مختلف جهان ، مراسمی گوناگونی برگزار كردند موضوعی اصلی آنرا کسب حق رأی ،حق تحصيلات و آموزش برابر، از ميان برداشته شدن تبعيض شغلی ،وجود دستمزدهای مساوی در برابر کارمساوی تشکیل میداد.
روز 8 مارچ تا سال‌های بسيا ر تنها در تقويم كشورهای سوسياليستی به رسميت شناخته شده بود اما با ظهور موج دوم فمينيسم در كشورهای اروپایی و آمريكايی نيز اين روز به رسميت شناخته شد و در سال 1975 سازمان ملل متحد 8 مارس را رسماً روز جهانی زن ناميد.

به همین ترتیب زنان مبارز جهان درفلسطین لیلا خالد، درالجزایر جمیله بوپاشا،  در ایران فرخزاد درهند اندیرا گاندی، ودردیگر کشور ها انجیلادویس، ترشکوا، رابرت و غیره درافغانستان زنان مبارزی چون ملکه ثریا،  دکتوریس اناهیتا راتبزاد برای رهایی انسان حماسه ها آفریدند.
هشت مارچ روز بین المللی زنان در افغانستان پس از رویداد هفت ثور رسماً در مرکز و ولایات کشور تجلیل می گردید و از مادران و زنان پیشتاز در عرصه های مختلف تقدیر و تحسین بعمل می آمد.               شیرین نظیری
 موخذ: منابع خارجی

 

به مناسبت 100 مین سالگرد هشت مارچ


 امان معاشر                                                                 

گفت و شنود با خانم ماریا دارو

هشت مارچ روزهمبستگی بین المللی زنان جهان است. این روز با میمنت وخجسته در سراسرجهان بشری تجلیل می گردد و از حقوق حقه  ای  زنان دفاع بعمل می آید.
علی رغم اعلامیه ای جهانی حقوق بشر، فرامین و قوانین بین المللی وحتی قانون اساسی  افغانستان ، زن در جامعه ی ما از حقوق انسانی و مدنی بر خوردار نیست.  حق انتخاب همسر زندگی رابرخلاف هدایات صریح اسلامی ندارد. جامعه ای سنتی و قبیله وی لت کردن زنان راامر قانونی میدانند، ومردان بخود حق میدهند که چند همسر داشته باشند و با قوانین ظالمانه در مورد حکومت میکنند  حتی ارکان بلند پایه ای دولتی برای زنان خویش اجازه کار بیرون از منزل را نمی دهند و زنان خویش را مستورنگهمیدارند. یکی از رهبران جهادی بنام شیخ محسنی قانون احوال شخصیه را که محروم ازهمه حقوق انسانی میباشد به عرصه عمل قرار داد تا هر نوع پیش آمدیکه  مرد لازم داند انجام دهد و تام الا ختیار است و مرد میتواند دختر نا بالغ را در سطیره ای نکاح خود در آورد . در حالیکه بلوغ شرط اساسی در اجرأ قانون شرعی است. این وضع زنان و دختران کشور را به سطوح آورده و بخود کشی و خود سوزی  مبادرت می ورزند و به حیات پر مشقت خویش یکباره پایان میدهند.
بسااز زنان کشور درنبرد و پیکاراند تا برای رفع پرابلم ها وظایف بشردوستانه را انجام داده و حقایق را بیان میدارند و درافشای جنایات چون آفتاب می درخشند . خانم ماریا دارو یکی از شخصیت ها است که در مبارزه علیه کثافات اجتماعی دست و پنجه نرم میکند و در روشن ساختن ذهنیت زنان نقش فوق العاده ای را بازی می نماید . خانم دارو تا حال دو کتاب بنام های  {آوای ماندگار زنان و پابرهنه بازگشت}طبع نموده ودوجلد دیگر آماده طبع دارد، وی در باره  مشکلات جاری مردمش میاندیشد ودرمطبوعات بیرون مرزی مینویسد. دررابطه با سوالات نزد نویسنده توانمند ونمونه افتخار فرهنگ کشورما خانم ماریا دارو مراجعه نمودم تا در رابطه نظرات شان را به شما خواننده گان عزیز پیشکش بدارم.
سوال : چرا زنان را در افغانستان سیاه سر، مظلوم عاجزه میگویند؟
ج:    کلمه سیاه سرویا سفید سردرفرهنگی  مردمی و هم اجتماعی کدام مهفوم مثبت یا منفی ندارد صرفاٌ یک اصطلاح است. اگر ریشه اصلی  این  اصطلاح را بدانیم مربوط  به فرهنگ بسیار قدیم، سنتی وعقب مانده  است که انگیزه احترام درآن نیز بکار برده شده است. اصل واقعیت اینست که مردان افغانستان در روابط  اجتماعی خیلی عقب مانده اند،  ازافشای نام همسرویا شریک زندگی خویش در اجتماع محجوب اند که مربوط به سیستم عقب مانده چندین دهه قبل میگردد، چون جامعه دررشد وتکامل اجتماعی، فرهنگی وعلمی خیلی بطی بود مردم از سواد عادی که باید هرفرد وطن حد اقل مکتب  ابتداییه ویا بکلوریا را میخواندند، تا به منعی ومفهم نامگذاری پی میبردند، متاسفانه بهرمند نبودند. بناٌ فرهنگ سنتی آنهارا محاصره کرده از افشای نام همسر شان خود داری میکنند وبه کلماتیکه برای همان شرایط قدیم مهفوم خودرا داشت و بکاربرده  شده است، هنوز هم مستدام میباشد. اما درشرایط  امروز جزتحقیر شمرده میشود. کلمه عاجزه نیز ریشه عقب مانده گی دارد، چون مهفوم عاجزه از نظرادبی  "عاجز، ناتوان ؛ بیچاره و مدد طلب مستخرج  میگردد، برای هرفرد چه زن وچه مرد  اطلاق آن  دور ازادب  وحتا توهین است. درحالیکه توانایی زنان دربسیار موارد بیشتراز مردان میباشد، این  حقیقت آشکار است ؛ که زن،  مادر شده میتواند، نابغه های جهان دردامان خویش تربیت می کنند. اسم، گذاری عبارت ازمعرفی شخصیت میباشد واز نظر قاموس درصنف های متفاوت بخاطرتشخیص هویت و جنسیت شخص " مذکر ومونث " مستخرج گردیده است.  مثلا ، صابر، صابره ، طاهر ، طاهره؛ فاضل وفاضله وغیره. جهان بشریت امروزی حتا کلمه {هه}با آنکه مشخص کردن جنسیت میباشد نیز ازنام خانمها تا حد امکان حذف نموده اند زیرا در زبان عربی {هه}به معنی اسم تصغیر متسخرج گردیده است.  پس کسیکه نام ندارد دارای صفات فوق نمیباشد اصولاٌ اطلاق کلمه ،عاجزه، اعیال داری وسیاه سر خیلی  توهین امیز است که جذاٌ از طرف وزارت کلتور وفرهنگ منموع گردد.
جناب معاشر فراموش نکنید که برای مرد ها نیز استعمال کلمات هم ردیف عاجزه، اعیال وغیره در قریجات افغانستان مروج است، ازآنجایکه اکثریت خانم ها مستوراند صورت استفاده آن کمتر بگوش میرسد، درهردوصورت استعمال همچو اسماٌ غلط میباشد.
سوال : سنگسار چیست؟ و چرا در وطن ما مرروج است؟
ج :     سنگسار یک نوع  مجازات است که برای انجام اعمال ضد ، اخلاق و شرافت انسانی و سرقت و تلافی خون با خون بکاربرده میشد.  بازهم مانند سوزن پرکال برمیگردد به جامعه خیلی ابتدایی و رشد نایافته انسانی ، زیرا درگذشته ها سیستم حکومت داری  بشکل  قبیله وی، ملک الطوایفی بود، برای کنترول همچون جرایم، پولیس، قاضی وقانون، اخبار، رادیو وسایر رسانهای جمعی وجود نداشت یعنی قبل از دوره رسانس، درمذهب  یهودی، بخاطر جلو گیری از تکرار اعمال  نایشسته ، بالای مجرم درمحضرعام انجام میشد تا باعث عبرت دیگران گردد وحکم مرگ  حتمی را نداشته است.  حجم سنگ در اجرای سنگسار معین نیست بلکه بیشتر جنبه تبلیغاتی و اصلاحی  را داشت . بدبختانه امروز برای  بد نام  ساختن اسلام در قرن بیست یک، جامعه بشری به رشد نهایی عقل، دانش وکشف تکنالوجی رسیده است، انجام سنگسار کاملا غلط، یک عمل غیر انسانی میباشد وضد اسلام است زیر شرایط سنگساردرقرآن ذکر نشده است و روایت  تبلیغی مذهب یهودی میباشد. درافغانستان ازطرف مسلمان نما هایکه خود ازعلم اسلام بیخبر اند، عملی میشود. درحالیکه طالان خود را مسلمان وطالب علم  میگویند. شرایط  ووجایب اسلام راانچه  قران کریم  حکم نموده ؛ نمیدانند. بدبختانه  اکنون از نام اسلام استفاده سیاسی میشود کاملا غلط و گناه است. طالبان ازیکطرف دین یهودی را کفر میشمارند واز طرف دیگر اعمالیکه درکتاب تورات به صراحت درباره سنگسار بمعنی قصاص  آمده  است؛  پیروی میکنند درحالیکه در قرآنکریم کتاب اسلام کلمه سنگسار "رجم" اشاره نشده است . امابرخلاف آنچه مسلمان نماهای امروز منبی برتحریف شدن تورات، انجیل میگویند چونکه قرآن تصدیق کنند کتب آسمانی قبلی وادامه راه آنها میباشد به وضوح میگویند که {در تورات  سگنسار "رجم" بحکم قصاص نازل  شده است} در کتاب  مقدس  یهودیان " تورات و تلمود"  بصراحت به عنوان  جزا اجرا شده است. اما  در ماده 22 قانون یهود معروف  به
Deuteronomy  22   همراه  با 30 ماده توضیحی که  متهم  درچه  شرایطی  مجرم شناخته میشود  و طریقه اجرای  سنگسار نیز توضیح داده شده  است، قابل اجرا بود.  امروز اسرایل از قانون اساسی خود این حکم مذهبی  را حذف  کرده  اند مگر طالبان  قرآن را ناخواند عمل  یهودی را اجرا میکنند.
درانجیل عیسی مسیح "رح" نیزسنگسارتوسط حضرت  مسیح "رح" منسوخ قرارگرفت.  در زمان عیسی مسیح چند یهودی که به دین مسیحیت  ایمان آورده بودند روزی درباره دو گنهکار ازحضرت عیسی"رح" در اجرای سنگسار سوال کردند آن حضرت فرمود {بسیار خوب بروید گنهکار را بیآوری آنقدر سنگ  بالایش  بریزد  که هلاک  شود، مگرشرط  اینست کسی  را نشان بدهید که  هیچ نوع گناه  را مرتکب  نشده باشد  تا بالا گنهکاری سنگ پرتاب  کند} همه  خموش  شدند آنحضرت فرمود که عفو وبخشایش گناه  انسان ، توسط انسان  بزرگ ترین مجازات وجدان است.  حضرت میسح "رح"حکم تورات مقدس را محکوم نکرد اما گفت که انسانها  همیشه  ازاشتباه  مبرا نیست،  حتا قاضی  نیزمعصوم بوده نمیتواند زیرا قاضی  انسان  است ومرکتب اشتباه  میشود. اجرای حکم سنگسار در انجیل  قطعاٌ ذکر نشده  است.
دردین اسلام خیلی مضحک است که درمیسحیت سنگساروجودندارد.  درقرآن که اولین منبع قوانین اسلامی است، نیز حکم سنگسار وجود ندارد.  قرآن  قانون مدنی نیست، اما هدف اصلی  قرآن بیدارکردن وجدان انسان تا بالاترین حد یعنی رابطه انسان  با خدا وعالم هستی  میباشد. اسلام دین خیلی روشن و مترقی است مطابق  شرایط  زمان ومکان اجرا میشود،  قران خود با خصوصیات طبعیت وجوامع بشری وارزش های منعوی  تابع شرایط زمان ومکان است .
در بین پیروان{ حنفی  وحنبلی } هم  اجراات جزا بجای سنگسار،  قانون متفاوت وجود دارد. در سوره  النور جزای گنهکار متاهل ، مجرد ، برده  وآزاد تفاوت دارد که بعضی به صد تازیانه، وپنجاه تازیانه ، یک سال  حبس و پرده نشنی  برای پاک کردن نفس آمده است .  سوره النور صحفه 917 و همچنان در سوره  النساء در آیه 15  نیز تذکر رفته  که با شهادت چهارنفر ازاقارب نزدیک  که گنهکار رادر انجام  گناه  دیده باشد؛ گنهکار برای  دست کشیدن ازفحشا باید یکسال بخاطر بازگشت به پاکی  روح  ونفس محبوس باشد تا نیکو کار گردد وتوبه  نماید. {سوره النساء  آیه 15  صفحه  255  }اما صورت عملکرد در کشورهای  مختلف؛ متقاوت است بخصوص درافغانستان  طاعون زده  ازاسلام چهره وحشتناک در جهان نمایش میدهند که وابسته  به  جهالت  طالبانی  است. هرگاه طالبان که در اجرای سنگسار ادعا میدارند که حکم شرعیی رااجرا نموده اند پس چراصدیقه را که هنوز زنده بود با فیر مرمی بعد ازسنگسارشهید کردند، درحالیکه درتورات ذکراست اگرمجرم بعدازسنگسار زنده بماند،از گناه پاک و بنده آزادمحسوب میشود.
دراین راستا بیکفایتی دولت اسلامی، عدم رعایت تطبیق  قانون، عدم شفافیت  اعمال  دولت مشاهده میشود . بدبختانه در اجراات دولت  فعلی بسیار نواقص  وجود دارد. آنها که  خود  همه قوانین انسانی، اسلامی و حقوق بشر را نقض  کرده  اند؛  نمیتوانند مصووینت مردم را تامین نمایند. بااستفاده ازعدم امنیت طالبان مسلط اند، هرنوع اعمال  خلاف  بشریت را انجام میدهند.
سوال : در قانون اساسی افغانستان آمده است (هر نوع تبعیض و امتیاز میان اتباع ممنوع است)چرا در افغانستان گرفتن چند زن مروج است؟ انها در کدام شرایط زندگی دارند؟
جواب :    قانون اساسی  که منافع ملت در آن یکسان درج نباشد قانون نیست، قانون عبارت ازعمل کرد مقامات براساس  قانون اساسی است که جنبه تطبیقی آن بالای همه ملیت ها یکسان باشد، قانون خوانده میشود. در قانون اساسی افغانستان حقوق هندوان افغان نقض گردیده است زیرا در قانون اساسی ذکر است که دین رسمی مردم افغانستان "اسلام" میباشد، پس هندوان افغان و دیگر ادیان اجازه ندارند ازمذهب  خویش  پیروی  نمایند؟.  همچنان در قانون اساسی خیانت، رشوه، اختلاس، چو وچپاول ازمال بیت المال وغیره منموع است اما شما سرافگندگی افراد که در راس دولت قرار داردند، می بینید چنان درفساد اداری، خیانت ورشوه عرق اند که رسوایی ایشان سوژه خوبی برای نشرات تلویزیونها گریده است. درجواب جز دوم سوال  شما بایدگفت:  ازدواج های متعدد هم سوٌ استفاده از قوانین اسلام میباشد. چند زنی در اسلام شرایط  خاص دارد و درهمان شرایط خاص مرد باید عدالت را میان زوجین برقرارکرده بتواند، البته شرایط  چند زنی درحالات جنگ که زنان درگذشته درآمد اقتصادی نداشتند، شوهرشان درجنگ  کشته میشد  جنبه تطبیقی  داشت اما درعصر حاضر قابل تطبیق نیست. مانند آنست{ حج  رکن  پنجم فرض  در اسلام آمده }.  امروزازمراسم حج عربستان تجارت میکند، مردم هم بخاطر تجارت میروند ویا بخاطر بنام  حاجی ملقب شوند. درحالیکه میلون یتیم وبیوه دروطن ما برای یک لقمه نان محتاج اند، وحج درافغانستان روا میباشد. ازدواج متعدد هم همین شکل است اگر آنهایکه ازدواج متعدد مینمایند شرایط دوزنه را بدانند و ازاجرای عدالت که قرانکریم حکم نموده عاجز باشند هرگز اینکاررا نمیکنند ویا اگرپای عشق درمیان باشد، باید آنچه قانون اسلام حکم مینماید عمل کنند ویا زن  اول را طلاق نمایند زیرا طلاق  واجب است.  قرآنكريم به چند زني محدود جواز داده است  چنانكه قبلا ذكركرديم، قرآن يگانه كتاب مذهبى مترقی وروشن در روى زمين است كه با شرایط زمان ومکان حالت تطبیقی دارد و مىگويد{صرف با یک زن ازدواج نماید} اين عبارت در آيت 3 سوره النساء آمده است"با زنان مورد علاقه تان ازدواج کنید، دو ،سه ویا چهار زن. اما اگرشما با ايشان به درستى (با انصاف) معامله كرده نمىتوانيد، پس صرف با يكى ازدواج كنيد. قبل ازنزول قرانکریم، حد اكثر تعدد ازدواج محدود نبود و بعضى مردان چندين همسر داشتند، بعضى ها حتا صد ها همسر داشتند. اسلام حد اكثر تعداد ازواج را تا چهار تعيين كرد. اسلام به يك مرد جواز ازدواج با دو، سه و يا چهار زن را مى دهد – صرف در صورتى كه او با آنها عادلانه رفتار كند. درهمين سوره به عبارت ديگردر آيه 129 مى فرمايد "شما هيچ گاهى قادر به عدالت درست و منصفانه (محبت قلبي) در بين همسران تان نخواهيد بود. از اين سبب برگزيدن چندينهمسر قاعده كلى نبوده بلكه يك استثنا مى باشد. بعضى مردم در اين سوء تفاهم غرق هستند كه داشتن بيشتر ازيك همسر براى يك مرد مسلمان حتمى میشمارند. در حالیکه طلاق  نیز واجب  است اما تطبیق نمیگردد.
سوال  : روی کدام انگیزه خشونت و جنایت بر زنان در افغانستان عمومیت دارد؟
جواب :    انگیزه های اصلی  خشونت بسیار زیاد وخیلی عمیق  است که نمیتوانیم درچند جمله آن را خلاصه  کنیم.  اولاٌ درک مهفوم زندگی  مشترک  است  که اکثریت  مطلق  زنان ومردان درکشورما نمیدانند.  زن وشوهر روح  وجان  همدیگر بوده درتمام ساحه زندگی باید از احترام شخصیت؛ محبت وعشق بر یک دیگر برخوردار واستوار باشند. درک این موضوع  سویه  عالی  دکتورا  ضرورت ندارد، صرفاٌ خود شناسی حرف  خیلی جدی  ومهم است. هرگاه "زن ویا مرد" خود را نشناخته است فرد مقابل خودرا درک نمیکند. انسانهای بخاطرهمین قوه  ادراک  شان ناطق و"اشرف المخلوقات " خوانده  شده اند. اولین  چیز در ازدواج توافق روحی مطرح است. جوانان بایداین استقلال را داشته باشند تا قبل از آغاز زندگی مشترک همدیگررا درک نمایند؛ درک خصوصات مثبت ومنفی حرکات آگاهانه وغیر آگاهانه که ازانسان سرمیزند، ازهم دیگرداشته باشند. زن وشوهر انعطاف پذیرباشند نقص خودیش پذیرفته بتوانند.  بهمین دلیل مسله توافق روحی در ازدواج حتمی وضروری است.  بدبختانه در افغانستان ازدواج  روی مجبوریت های عنعنوی صورت میگیرید. 1:  عدم  آزادی اجتماعی.2 : عدم  مشارکت اقتصادی خانمها. 3: عدم  سواد  جانبین. 4: فروش ویا "طویانه". 5: عدم استقلال  اقتصادی زیرا پدر دختر و پسردرسرنوشت دو جوان با هم معامله  تجاری مینمایند.6 : مداخله  فامیلهای طرفین. 7: عدم  حفظ اسرار خانوادگی. 8 : عدم  فهم انگیزه ازدواج. 9 : عدم محبت  "مرد وزن"  به محبت  نیاز دارند. که در واقعیت عشق  را تجربه نکردن وبا یک  فرد یکه اصلاٌ شناختی درذهن ندارند، هم بستر میشوند، این خود یک وحشت است. درهمچون ازدواجها ازنظر جسمی ، ورحی اولین برخورد زن ومرد درزندگی مشترک به اساس دلایل فوق باعث بعض عوارض میگردد. دراینجاست که سود دانش وآموزش مطرح میشود باید جوانان ازپیالوژی، روانشناسی آموزش ابتدایی را داشته باشند، تا مشکل طرفین را درک نمایند.  روی  دلایل متذکره و فرهنگ سنتی خشونت در افغانستان اعماردرشت دارد.  نظر به فرهنگ عقب مانده اکثراً زنان  در آنجا قربانی میشوند.
سوال : قسمیکه از رسانه ها اگاهی داریم در افغانستان عده ی از خانمها دست به خود کشی می زنند و خود را حریق می کنند علت اصلی  ان در کجاست؟
جواب: علت اصلی خودکشی و یا خود سوزی  فرار اززندگی  ننگین  است.  زنان  دارای  احساس خیلی رقیق میباشند. با آنکه عذاب باردارشدن و درد طاقت فرسای  والادت را  متحمل  میشوند اما اگر احساس اش جریجه دار گردد، زندگی برایش ننگین میشوند. نباید برکرامت  انسانی  شخص تجاوز صورت گیرید. توهین واهانت بدترین شکل  جزا است که بدبختانه درکشور ما بعوض محبت توهین جززندگی  شمرده میشود.
سوال :ما در این روز ها شاهد  ترور بیشتر هموطنان ما توسط افراد طالبان استیم  این فاحعه چه تاثیر  روانی به روحییه ی زنان هموطنان ما دارد؟
جواب :  مرگ یک زهرتلخ است، هیچ کس نمیخواهد تلخی آن زهررا بچشد. ترورانسان یک جهالت است وبزدلی طالبان را نشان میدهد. معلوم است که روند تکاملی خلاقیت زنان را تحت تاثیر قرارمیدهد، ازجرائت وشهامت شان کاسته میشود. ترس یک وسیله مهم برای اجرای  اعمال غیرعادلانه سیاسی در جهان استفاده میشود. بعضا دولتهای زبون وناتوان نیز از این وسیله برای بقای خود استفاده مینماید. طالبان از واقعیت زندگی خیلی عقب مانده  اند، زیرا بشریت درمرحله ابتدایی زندگی، قرن حجر قرار ندارد تا یاوه گویی شان را بپذیریند. بناٌ بهترین وسیله برای طالبان ایجاد وحسشت وترس اعمال  وحشیانه وغیر انسانی است . طالبان  ازیکطرف دین یهودی را کفر میشمارند واز طرف دیگر اعمال غیرانسانیکه در تورات به صراحت درباره سنگسار بمعنی  قصاص آمده است، ازآن خیلی ناقص وبدون شرایط  که در تورات ذکر است، پیروی میکنند. هرگاه مصووینت مردم را تامین باشد، ایجاد وحشت  ازطرف  طالبان صورت نمیگیرید. بدبختانه دولت با تمام قوای ناتو درطی نه سال  نتواسته مصوونیت ملت  را تضمین نماید،  این همه عوامل بالای روان  خانمها تاثیرمنفی میگذارد واین تاثیرات منفی که روحیه سالم مادر ویا زن را صدمه میزند، تربیه اطفال ، روابط زنا شوهری را نیز متاثرمیسازد وحتا نسل آینده راازنظر روانی متضررمیشوند. هرگاه زنان در مصوونیت قانون قرار داشته باشند، ازایجاد ترس طالب ها نمی هراسند. علت عمده  پرابلم ها درسرتاسر کشورعدم همکاری مردم با دولت است . چون مردم بالای  دولت اعتماد ندارند. دردوراهی  قرارگرفته اند، در زیر سنگ آسیاب دوگانه خورد وخمیرمیشوند.
سوال: سال گذشته  قانوق احوال شخصیه اهل تشیع در افغانستان رسمیت پیدا کرد  آن چگونه است و نظر شما چیست؟
جواب :  درباره  قانون احوال  شخصیه اهل تشیع  کاملا مخالف هستم . این یکنوع  تبعیض وتعصب است. قانون اساسی  چرا بالای ملت  حکم تطبیق  یکسان نداشته باشد. هر فرد که بنام  انسان یاد میشود قابل احترام است واز مزایای قانون مستفید میشود. درباره هیچ ملیت تبعیض  وتعصب مجاز نیست . درهمچو مسایل زنان باید ازهوشیاری سیاسی کار بگیرند ونگذارند که چنین تعدیل غیرعادلانه در قانون اساسی که وابستگی با حیات فعلی ونسل آینده دارد،  صورت گیرید. بدون ایثار وفداکاری  منافع اجتماعی بدست نمیآید. مردم اهل تشیع باید بدانند که این خیانت بزرگ درحق  نسلهای آینده  پیروان تشیع  است.
سوال:  زنان در کورسی های بلند افغانستان کار می کنند چرا انها از حقوق خود و دیگران به شکل گسترده تر دفاع نمی کنند؟
جواب:کارنمایشی زنان را نباید تساوی حقوق، قاطعیت قانونی  اکثریت زنان شمرد. زنان در کرسیهای دولت بنا بر پیوند های  وعلایق  سیاسی شان ، اخذ قدرت نمایشی کرده اند.  کلید اجرات بدست گروپ مرد سالار است  صرفا برای  نمایش جهان غرب  وعوام فربیبی مردم چند خانم را مقررکرده اند، کاری مثمر از دست آنها ساخته نمیشود.اگر حقوق  زنان درست  اجرا گردد زنان  نیم نفوس جامعه بشری تشکیل  میدهند. آنها صرفاٌ تمثیل دموکراسی مینمایند، از حقوق خود  دفاع  کرده  نمیتوانند، اگر بخاطرداشته باشید خانم  ملالی جویا یک زن بود که  مورد توهین، اهانت  در پارلمان قرارگرفت، وکلای محترم  اناث، حقوق بشر افغانستان که در راس آن  یک خانم قرار دارد، وزارت امورزنان صدای خودرا بلند نکردند، زیرا مناقع سیاسی خودشان خدشه دار میگردید.
سوال:تجلیل از هشتم مارچ در حیات زنان افغانستان چه تاثیر دارد ؟ جشن همبستگی  روز هشتم مارچ بر شما مبارک .
جواب : با تشکرازشما، همانطوریکه در فوق  اشاره کردم به بسیاراز تجلیل های نمایشی که جنبه  تطبیقی ندارد دل نه بندیم. هشتم مارچ  روزعادی نیست با فدارکاری ، خود گذری و ایثارزنان  روشنفکر اروپا صدسال پیش از امروزبخاطر بدست آوردن حقوق حقه شان در تاریخ بشریت پدیدآمده است یعنی این روز را کسی برای زنان رایگان تحفه و بخشش نکرده است. مگرمتاسفانه  که درکشور ما جنبه تقلیدی  ونمایشی دارد. من بسیار زنان را سراغ  دارم که  مهفوم  واقعی هشتم مارچ و تاریخچه این رویداد بزرگ را نمیدانند.  دولت های ضعیف  وناتوان با تجلیل ازهمچو روزها خویشتن را دموکرات  میشمارند، نباید فریب خورد. تجلیل  ازهشتم  مارچ  در شرایط  که زنان در قرن بیست ویک خلاف قوانین حقوق بشر سنگسار میشوند اصلاٌ جایز نیست، تجلیل ازهشت مارچ مانند تجلیل از استقلال 1919 کشور میباشد که با حضور سربازان 47 کشورهنوز هم مردم ما از استقلال سخن میگویند وتجلیل مینمانید.
تجلیل از روز همبستگی زنان برای زن  ستم دیده افغان چه منفعیت میدهد.آیا وزارت امور زنان قادر است که راه  اساسی بیرون رفت مشکلات را تدارک نماید؟ مشوعیت قانونی ، حق زندگی انسانی را برای زنان که گوش وبینی شان در سطح بین المللی بریده میشود، نشان بدهند  تا زنان اول  خود وحقوق خود را بشناسند، در تدارک زندگی انسانی با مشروعیت قانونی که کرامت انسانی وی حفظ گردد اقدام نماید. استقلال اقتصادی  و اجتماعی  و سیاسی  داشته باشند  وبرای تربیه  نسل آینده کشور تهداب اساسی منحیث مادر بگذارند. بدبختیهای اجتماعی،  مذهبی  وسیاسی وفامیلی را که خود رنج ان را کشیده اند، فرزندان شان تکراراٌ همان رنج را نکشند.  آهسته آهسته نسل  خوشبخت در جامعه تقدیم نمایند، تا بعداٌ نسل جدید ازمادران شان درهمچو تجلیل ها وچشنواره  به نیکویی یادآوری کنند. اولین اقدام برای رفع مشکل زنان  سواد خواندن ونوشتن است که زمینه کار برای شان مساعد شود، هزاران استعداد دروجود زنان افغان موجود است، زمینه کار برای رشد استعدادها مساعد وازحیات شان دفاع صورت بگیرید. با قرائت چند مقالعه  نمیتوان مشکل  زنان  افغانستان را مرفوع  کرد.
مصاحبه کننده :امان معاشر

زمان ایجاد جنبش زنان در افغانستان فرا رسیده

 

بیانیه کمیته مشارکت سیاسی زنان و کمپاین %۵۰ زنان افغانستان به مناسبت ۸ مارچ، روز همبستگی جهانی زنان

۱۲حوت ۱۳۸۹ برابر با۳ مارچ ۲۰۱۱

"زمان ایجاد جنبش زنان در افغانستان فرا رسیده است"

صدسال پیش از امروز به ابتکار کلاراستکین یک ملیون زن به خاطربدست آوردن حق رای و آموزش برای زنان به جاده ها ریختند.  از آن زمان تاکنون جامعه بشری شاهد پیشرفت زنان و دستاوردهای چشمگیری  در نقاط مختلف جهان بوده است.  میلیون ها زن در سراسر جهان سرنوشت خودرا در دست گرفته اند و فعالانه برای کسب حقوق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خود مبارزه می­کنند. از آن زمان تا کنون عده زیادی از  زنان در افغانستان نیز همواره  علیه شرایط تبعیض آمیز و نامناسب زندگی خود مبارزه کرده و برای رهایی خود تلاش می ورزند. علیرغم مبارزات صدساله اخیر، امروز زنان افغانستان در شرایط دشوار و تبعیض آمیز اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی قرار دارند و با آنکه بزرگترین دانشمندان، زمامداران و بزرگان جامعه در دامان آنان تربیت می­شوند ولی به موازات روحیه مسلط مرد سالاری در جامعه همواره به مثابه جنس دوم شناخته می­شوند.

متأسفانه ده سال پس از برقراری اداره مؤقت، انتقالی و انتخابی هنوز جایگاه زنان در نظام سیاسی افغانستان از روی کاغذ به صحنه عمل وارد نشده و به رسمیت شناخته نشده است. آزادی های مدنی زنان به بهانه های واهی در بند کشیده می­شود و زنان در محلات افغانستان از ابتدایی ترین حقوق بشری محروم می­باشند.  با آنکه در این مدت جامعه جهانی به منظور بهبود وضعیت اقتصادی، اجتماعی و آموزش و پرورش زنان میلیون ها دالر را اختصاص داده و ده ها نهاد ملی و بین المللی برای دفاع از حقوق زنان و بهبود شرایط زندگی آنان آغاز به کار نموده، ولی متأسفانه از مجموع این تلاش ها نتایج قابل ملاحظه ای که دگر گونی واقعی را در حیات زنان به وجود بیاورد به دست نیامده است. برخی از این نا رسایی ها و مشکلات حیات زنان را بر می شمریم.

امروزه زنان به دلیل وجود جنگ و بحران امنیت در کشور نه تنها امنیت و مصونیت خود را از دست داده اند بلکه علیرغم وجود قطعنامه سازمان ملل و تعهدات بین المللی حکومت نقش آنان به عنوان گروه های میانجی در حل منازعات نا دیده گرفته شده و دولت افغانستان با ارائه راه کارهای ناکارآمد برای مذاکره و مصالحه با مخالفان دولتی بیش از پیش حقوق زنان را در معرض خطر قرار داده است. و این در حالی است که زنان جنوب افغانستان به دلیل بودن در شرایط جنگی نه تنها قربانیان و بازندگان اصلی این جنگ بی پایان هستند بلکه پیشتر از زنان دیگر از حقوق اولیه خود محروم هستند. با این همه  زنان در جرگه مشورتی صلح و کمیسیون عالی صلح نقش سمبلیک داشته و بیشتر پیش برنده نظرات حکومت بوده و هستند. علی­رغم وجود حکومت مرکزی، به دلیل عدم حاکمیت قانون زنان در تمام نقاط کشور به طور یکسان از امنیت ومصونیت برخوردار نبوده و با برخوردهای قبیلوی و محاکم صحرایی روبرو اند. سنگسار، قطع اعضای بدن، قتل های ناموسی، ازدواج اجباری، بد دادن، توهین و تحقیر و عدم توجه به حقوق اولیه بشری دایما آنان را تهدید می نماید. عدم دسترسی زنان به عدالت و محاکم رسمی و فقدان حمایت های اجتماعی، خشونت های خانوادگی، سطح پایین سواد در میان زنان، محرومیت از تحصیل و بسته شدن مکاتب دخترانه، تیزاب پاشی ، آزارو اذیت دختران دانش آموز و دانشجو، آمار رو به افزایش زنان و کودکان معتاد، مشکلات بی پایان اقتصادی و اجتماعی زنان بیوه و سرپرست خانوار، مرگ و میر مادران، عدم حضور و تقرر واقعی زنان در مناصب دولتی، حضور ناچیز و کم تاثیر زنان در احزاب سیاسی کشور، عملکرد ضعیف قوای سه گانه و سایر نهادهای دولتی و … تنها گوشه­یی از مشکلاتی است که زنان افغانستان با آن دست و پنجه نرم می­کنند و در بستر دولت و حکومتی ضعیف و غرق در فساد اتفاق می افتد که هیچ کدام از قوای سه گانه در برابر هیچ امری خود را مسئول، پاسخگو و حسابده نمی دانند. در حالی که هر روز صدای مذاکره و مصالحه از سوی حکومت افغانستان بلند تر می شود، مخالفان بر حملات انتحاری خود بیشتر می افزایند و نیروهای نظامی خارجی برای پاسخ گویی به آنها بر گستره و میزان حملات خود بیشتر می افزایند. و در این میان خونی که بیشتر بر زمین می ریزد، خون غیرنظامیان، زنان و کودکان است. افغانستان به بهانه جنگ با تروریسم هر روز بیشتر از دیروز در گرداب جنگ فرو می رود و زندگی باشندگان این سرزمین بیشتر در معرض خطر قرار می گیرد و این خطر زمانی پررنگ تر خواهد شد که پایگاههای دائمی نظامی امریکا در این سرزمین نیز ایجاد شود. به وضوح آشکار است که این امر هم با صلای  صلح طلبی حکومت افغانستان در تضاد است و هم منطقه را بیش از پیش در حالت جنگی و نظامی قرار خواهد داد و واکنش کشورهای همسایه را برخواهد انگیخت. آیا زیستن در صلح نیاز به ایجاد پایگاه نظامی دارد؟

آنچه ناگفته میماند اینکه: با این مجموعه از مشکلات و چالش های دست و پا گیر چگونه می­توان مقابله نمود و با کدام اسلوب و روش می­توان آنها را از سر راه زنان افغانستان برداشت؟

بی شک اولین گام برای رفع این موانع به رسمیت شناختن زنان به عنوان بازیگران تاثیرگذار در جامعه است. به رسمیت شناختن زنان به معنی تهی نمودن چهره نیمی از پیکره جامعه از شعارها و بیرون کشیدن آنها از چاردیواری خانه ها و حضور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی زنان در جامعه است.

در این راستا باید فکر کنیم که چگونه می­توان زنان را درتصمیم  گیری های کلان که بر سرنوشت کل جامعه تاثیرگذار است، سهیم ساخت؟ چگونه می­توان مشارکت سیاسی زنان در قدرت را تأمین نمود و در پُست های دولتی، دیپلوماتیک، پارلمان و شوراهای ولایتی سهم شان را اعاده نمود؟ چگونه می­توان در حل منازعات نقش زنان را برجسته ساخت و از پایمال شدن حقوق شان در معاملات سیاسی جلوگیری کرد؟ چگونه میتوان مسأله اشتغال برای زنان را حل کرد؟ چگونه میتوان آگاهی های حقوقی زنان را ارتقاء بخشید؟ چگونه میتوان از مرگ و میر مادران جلوگیری کرد؟ چگونه میتوان نقش زنان را در دستگاه قضایی کشور تأمین نمود؟ چگونه میتوان شرایط تعلیمات ابتدایی و تحصیلات عالی را برای زنان تأمین کرد و چگونه میتوان در جهت سواد آموزی زنان اقدامات عملی را رویدست گرفت؟

یافتن پاسخ های ملی به اینها و ده ها چگونه دیگر دغدغه همیشگی کمیته مشارکت سیاسی  زنان، کمپاین %۵۰ زنان افغانستان و دیگر فعالان حقوق زن است و بخاطر رفع آن راه حل های مشخص پیشنهاد می­نمایند.

ما با اعتقاد به اینکه بدون رفع تبعیض جنسی در جامعه و بهبود کیفیت زندگی نیمی از شهروندان جامعه، هیچ جامعه ای به دموکراسی، عدالت و توسعه پایدار دست نخواهد یافت، مطالبات زنان را به اختصار چنین بیان می کنیم و خود را مکلف میدانیم تا جهت تحقق آن مبارزه نماییم:

۱-  تلاش در جهت دستیابی به صلح پایدار و عادلانه در کشور از طریق یافتن راه حل های مسالمت آمیز و پایان بخشیدن به راه حل های جنگجویانه و مذاکرات غیر شفاف با عاملین جنگها و سرکوب.

زنان قربانیان اصلی بیش از ۳ دهه جنگ بوده اند. پرداختن به جنگ و بودن در شرایط جنگی باعث از بین رفتن بسیاری از فرصت های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و عقب ماندگی جامعه و مهاجرت میلیونها انسان از این کشور شده است.  از این رو از دولت افغانستان می خواهیم به منظور دستیابی به صلح پایدار و پایان بخشیدن به منازعاتی که بیش از ۳ دهه به طول انجامیده، خواست دادخواهانه ما را پاسخ گفته و مسئولیت پذیری در مقابل قربانیان را پیش شرط هر نوع دستیابی به صلح و در صدر برنامه های کاری خود قرار دهد.

۲- تامین امنیت اجتماعی زنان ( در عرصه های کاری، ازدواج، دسترسی به سیستم قضایی عادلانه)

لازمه گام برداشتن در عرصه های مختلف اجتماعی، برخورداری از امنیت اجتماعی و آزادی های فردی است که خود دربرگیرنده امینت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و قضایی می باشد.  ما از دولت می خواهیم در راستای تامین امنیت اجتماعی که موجب باز شدن درهای انکشاف اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به روی زنان می شود، تلاش عملی نماید و در گام نخست در جهت ایجادو استحکام زیر ساختار ها گام بردارد.

۳- اعلام بسیج عمومی برای سواد آموزی زنان و تخصیص منابع مورد نیاز مالی و انسانی به این امر مهم.

بسیاری از مشکلاتی که جامعه فعلی افغانستان با آن دست به گریبان است به ویژه وضعییت نابسامان زنان، بر خواسته از سطح پایین سواد و آگاهی در میان مردم است که در این میان نسبت بی سوادی در میان زنان بیشتر از مردان است.  ما از دولت افغانستان می خواهیم که در عین توجه به آموزش کودکان و کسب اطمینان از دسترسی تمام کودکان این سرزمین اعم از دختر و پسر به امکانات آموزشی و تحصیلی رایگان و با کیفیت، با استفاده از امکانات و مجموعه ظرفیت های خود، در جهت رفع معضل بیسوادی در میان زنان بزرگسال اقدامات بسیارموثری انجام دهد و با اعلان بسیج عمومی برای سواد آموزی از تمام ظرفیت های داخلی و خارجی استفاده نماید.

۴- تلاش در جهت رفع قوانین تبعیض آمیز علیه زنان و گنجاندن اصل برابری جنسیتی بدون قید و شرط  در تمام قوانین.

همه قوای سه گانه باید خود را مسئول و متعهد در برابر رفع قوانین تبعیض آمیز بدانند که در این زمینه ابتدا باید قوانین عادی به نفع حقوق زنان اصلاح شوند. برای تغییر کیفی قوانین نابرابر و حتی رسوم، تعصب ها و سنت های  ضد زن می بایست سیاست های مشخص فرهنگی و آموزشی بلند مدت و حمایت های قانونی از طرف دولت روی دست گرفته شود و هم در سطح مکاتب و هم از طریق رسانه های عمومی تبلیغ و تکثیر شود. تجربه جهانی حکومت های مردمی که هدف پیشرفت و انکشاف کشور را دارند نشان می دهد که برای مقابله با معضل سنت های عقب مانده و تبعیض آمیز روابط قدرت می بایست سیاست های همه جانبه و طولانی مدت را در پیش گرفت.

۵- تلاش در جهت ایجاد فرصتهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برابر میان زنان و مردان

زنان به عنوان نیمی از جامعه انسانی کشور افغانستان از بسیاری از فرصتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی محروم اند.  همانطور که در کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان که کشور افغانستان نیز آن را امضا نموده است، آمده است زنان باید بتوانند در کلیه انتخابات و همه پرسی ها، چه به عنوان رای دهنده و چه به عنوان کاندیدا شرکت کنند و دولت ها باید زنان را بدون هیچگونه تبعیض و در شرایط مساوی با مردان، در مدیریت کشور، یعنی در تمامی ادارات، مجامع و سازمان های دولتی، چه در داخل و چه خارج از کشور سهیم سازند.

۶- تلاش در جهت ایجاد فرصت های اشتغال برای زنان سرپرست خانوار و معلولین و معیوبین

کشور جنگ زده افغانستان دارای تعداد زیادی زنان بیوه است که بعد از فوت یا کشته شدن همسرانشان در جنگ، اکنون سرپرست خانواده های خود هستند. ما از دولت افغانستان می خواهیم که توجه ویژه ای به این افراد نماید و با ایجاد فرصت های اشتغال و سیستم تامین اجتماعی و نیز با ایجاد بیمه‏ های خاص‏ برای زنان بیوه، سالخورده‏، بی‏ سرپرست، معلولین و معیوبین، آنان را در جهت حمایت از خانواده های خود تقویت نماید.

۷- تلاش در جهت بهبود دسترسی تمام زنان به امکانات بهداشتی و صحی

هنوز در کشور افغانستان دسترسی به تسهیلات صحی با کیفیت در سطح پاینی قرار دارد و بسیاری از زنان به دلیل عدم دسترسی به امکانات صحی ابتدایی در هنگام بارداری و یا زایمان جان خود را از دست می دهند.  ما از دولت می خواهیم گامهای عملی را در راستای ایجاد  امکانات لازم برای مراقبت های صحی از زنان، دسترسی آنان به خدمات بهداشتی و صحی از جمله وسایل پیشگیری از بارداری و نیز خدمات لازم در رابطه با بارداری، زایمان و دوران پس از زایمان و شیردهی به زنان را در شهرها، روستاها و مناطق محروم برداشته و برنامه های عملی خود را در این راستا ارائه نماید.

کمیته مشارکت سیاسی و کمپاین ۵۰% زنان افغانستان به بهانه تجلیل از هشتم مارچ، روز همبستگی جهانی زنان از همه زنان این کشور می­طلبد تا جهت ایجاد جنبش قوی زنان افغانستان با هم متحد شوند و برای افغانستان عاری از نابرابری به مبارزه برخیزند. مطالبات و خواسته های برحق زنان این سرزمین را به مثابه شهروندان متساوی الحقوق مطرح نمایند و از دولت این کشور خواستار مراقبت های اساسی و ساختاری بهداشتی، آموزشی، رفاهی،کار و امنیت حقوقی گردند.

کمیته مشارکت سیاسی زنان و کمپاین ۵۰% زنان افغانستان

کابل- افغانستان

1-  بر اساس آمار ارائه شده از سوی وزارت معارف افغانستان تنها ۱۲ فیصد از زنان افغانستان با سواد هستند.

۲- سازمان ملل اعلام نموده که افغانستان پس از نایجریا دومین کشور دارای بلندترین آمار هنگام زایمان میباشد.  در این گزارش آمده که بیشترین موارد مرگ و میر مادران هنگام زایمان ناشی از بارداری قبل از سن ۱۸ سالگی میباشد.